ارتباط بین کـارت امتیـازی متـوازن ( Balanced
Scorecard ) و بهبود تطبیقی ( Benchmarking
) در تعیین استراتژی در سطوح شرکت
امیر پورآقا
کارشناس سیستم مدیریت کیفیت ، سرممیز رسمی IRCA
شرکت تعمیرات نیروگاهی ایران
عباس آذر آسا
نماینده مدیریت ، مدیر دفتر نظارت بر نظام کیفیت ،
مدیر آموزش
شرکت تعمیرات نیروگاهی ایران
چکیده
کارت
امتیازی متوازن (BSC ) و بهبود تطبیقی (Benchmarking
) از موثرترین و مهمترین ابزارهای کسب و کار در سالهای اخیراست . BSC
در یک سیستم مدیریت استراتژیک در انجام فرآیندهای مهم مدیریتی زیر بکار گرفته
میشود :
1- شفاف و روشن کردن چشم انداز و استراتژیها .
2- تسهیل در انتقال و تفهیم استراتژیها بین سطوح
مختلف مدیریتی .
3- ارتباط میان اهداف استراتژیک و عملیاتی نمودن
برنامه های استراتژیک به برنامه های اجرایی .
4- بوجود آوردن یک سیستم اندازه گیری و ارائه
بازخوردهای استراتژیک و ارتقای کیفیت یادگیری .
5- کالبد شکافی سازمان برای درک نقاط قوت و ضعف (
فرصتهای بهبود ) .
از سوی دیگر Benchmarking
مقـایسـه و الگـوبرداری یک سازمان از سازمانهای موفق دیگرمی باشد و با توجه به
رویکرد Benchmarking که یک فرآیند
اندازه گیری پیوسته می باشد و در مقایسه فرآیندهای تجاری خود با فرآیندهای قابل
مقایسه در سازمان پیشرو برای بدست آوردن اطلاعاتی است که به سازمان کمک خواهد که
بهبودها را تعیین و آنها را انجام دهد .
سازمانها برای تعیین ، پیاده سازی و بهبود چشم انداز
، استراتژیها و ماموریتها از رویکرد Benchmarking
استفاده نموده و در جهت تعالی سازمانی نسبت به ارتقاء فرآیندها | عملکردها |
محصولات و سایر فعالیتها در مقایسه با سازمانهای موفق اقدام می نمایند .
انواع مختلف Benchmarking
را می توان برمبنای آنچه مقایسه می شود و موردی که در قبال آن مقایسه صورت می گیرد تعریف نمود :
مقــایسه چـه مواردی (Benchmarking عملکرد | فـرآیند | استــراتـژیـک ) در مقـایسه با چه مواردی
(Benchmarking داخلی| رقابتی| کارکردی| ژنریک ) .
جهت اجرای کارت امتیازی متوازن و تعیین استراتژیها در
سطوح شرکت از رویکرد Benchmarking استفاده شده
که ارتباط Benchmarking با استراتژیها
و برنامه ریزی استراتژیک در چهار پرسپکتیو BSC
از طریق سه جنبه زیر برقرار می گردد :
1- چه زمینه هایی Benchmark شود .
2- شرکت با چه شرکتهای معیاری مقایسه شود .
3- براساس
نتایج حاصل از بررسی Benchmark چه تغییراتی
باید انجام پذیرد .
در پیاده سازی اسـتراتژی سازمانها جـنبه های زیر از
اهمیت بسزایی برخودار می باشند :
الف – جـنبه HARD سازمانی ، شـامل توصـیف اســـتراتـژی ( STRATEGY MAPS ) و اجرای آن ( توسط فرآیندها و رویه ها ) و
اندازه گیری آنها .
ب- جنبه SOFT
سازمانی ، شامل رهبری | رشد و پرورش ،
فرهنگ و کارگروهی در تنظیمات استراتژیک سازمان با دید چهار جانبه BSC و تعییـن
استـراتـژی در سطـوح سـازمـانـی و معیارهای اندازه گیری در BSC از طریق Benchmarking
سازمانها میسر می باشد .
مقدمه :
در سالهای
اخیر تحولات عظیم و شگرفی در زمینه مدیریت استراتژیک و دستیابی به روشهای کارا و
مناسب در جهت بهبود بهره وری حاصل گردیده است . یکی از مهمترین روشهایی که در
کشورهای صنعتی پیشرفته بسیار مورد توجه بوده و واحدهای صنعتی سرمایه گذاریهای
زیادی را برای کاربرد آن به منظور افزایش سطح بهره وری بکار می بندند | روش بهبود
تطبیقی یا Benchmarking است .
بعبارت دیگر | بهبود دائم برای کلیه عاملهای اقتصادی
از جمله الزامات شده و یکی ازمهم ترین و موثرترین روشهای نیل به این اهداف روش
بهبود تطبیقی است .
امروزه با توجه به مدلهای تعالی سازمانی شاملEFQM
، DEMING ، MalcomBaldrig
و … با اشتراک گذاری اطلاعات ، تعیین بهبود ،
الویت بندی آنها و تعیین چشم انداز و استراتژی سازمان از مسیرهای تعالی سازمانی می
باشد و دو ابزار BSC و Benchmarking در راستای پیاده سازی مدلهای تعالی از کارایی و
اثربخشی بالایی دارا می باشند .
1- روش بهبود تطبیقی عبارت است از :
یک روش
سیستماتیک | برای یادگیری از سازمانهای اقتصادی پیشرو | بمنظور اصلاح و بهبود | با
تاکید بر فرآیندهای سازمان خودی | می باشد .
بر اساس نظریه Benchmarking
| فرآیند آن متشکل از پنچ مرحله می باشد :
مرحله طرحریزی |
به منظور مطالعه و شناخت فرآیندهای سازمان خودی .
مرحله جستجو |
برای یافتن شرکای Benchmarking .
مرحله مشاهده |
در راستای مطالعه فرآیند شریک Benchmark .
مرحله تجزیه و
تحلیل | به منظور بررسی و تحلیل تفاوتهای بین فرآیند سازمان خودی و فرآیند شریک Benchmarking
.
مرحله تطبیق|
جهت اعمال بهبودها براساس آنچه از شریکBenchmarking
آموخته شده است .
با توجه به
اینکه امروزه | تکنولوژی ( متشکل از اجزای ماشین آلات و ابزارآلات | دانش فنی و
اطلاعات مدیریت و مهارت ) یکی از عوامـل
اصلی بهبود شناخته شده و دوره عمر آن هر روز کوتاه تر می شود لذا واحدهای اقتصادی
به منظور یادگیری سریع | بایستی به دنبال روشهای یادگیری جدید با درجه کارایی و
اثر بخشی بالاتری باشند .
2- کارت امتیازی متوازن:
BSC یـکی ازمهمتـریـن ابـزارهـای مطـرح شـده در
زمینـه کسب و کار در سالهای اخیـر اسـت. پایه گذاران کارت امتیازی متوازن یاBSC
( Balanced Scorecard ) حسابداران بوده اند . در آن زمان عمدتاً
گزارشات مالی وسیله سنجش عملکرد سازمان بود | در دوران انقلاب صنعتی سازمانها با
برقراری و توسعه سیستمهای کنترل مالی وضعیت خود را اداره کرده و بر نحوه تخصیص دارایی های فیزیکی
و مالی خود نظارت می کردند .
با ظهور عصر فناوری اطلاعات |اتکای
تک بعدی به سیستمهای اندازه گیری مالی جهت رقابت و کسب مزیت های پایدار ، کفایت
نمی کند و بـرای بـهبـود عمـلـکرد | سازمانها باید سیستمهای اندازه گیری و نحوه مدیریت خود را تغییر دهند و دیگر نمی
توانند فقط به اندازه گیری جنبه های مالی اکتفا کنند . در اندازه گیری مالی ،
اتفاقی که می افتد اینست که زمان می گذرد آنگاه ما گزارش می دهیم در سال گذشته چه
اتفاقی افتاده و اینکه عملکرد مالی در این زمان ، نسبت به سالهای گذشته چگونه بوده
است . درBSC این
قضیه مطرح شد که علاوه بر عوامل مالی | عواملی را در نظر بگیریم که پیش بینی کنیم
در آینده چه اتفاق می افتد و معیارهایی را اندازه بگیریم که به ما هشدار بدهد ، که
قرار است وضعیت در آینده خوب و یا بد شود و قبل از اینکه وضع خوب یا بد شود ما
متوجه شویم .
BSC یک روش اندازه گیری عملکرد سازمان بوده که
در آن ، استراتژی تدوین گردیده و برنامه عملیاتی را در کلیه سطوح سازمان منتقل
کرده و آنگاه بررسی می کنیم که چقدر اجراء می شود و نتیجه آن بازخوردهای استراتژیک
است .
نکته مهم این است که سازمان چه سیستمهای اندازه گیری دارد اگر این سیستم ها درست تنظیم نشود ممکن است
سازمان به بیراه رود . کلید بسیاری از اصلاحات در سازمان ، استقرار سیستمهای
اندازه گیری سنجیده شده است در اینصورت مدیریت در روشنی گام برمی دارد که استراتژی
انجام می شود یا خیر؟
توصیفی از فرآیند BSC
:
BSC وسیله مفیدی برای وضوح دورنمـا و
اسـتـراتـژی سـازمـان در چهـار مـحـدوده شامل اهـداف مـالـی، مشتریان، فرآیندهای
مهم وکلیدی در موفقیت سازمان و یادگیری ورشد به حساب می آید . BSC
اهداف و استراتژی های سازمان را از چهار جنبه تصویر می کند و به عنوان یـک سیـستـم
مـدیـریت ، سازمان را از چهار جهت می نگرد :
1- از دید مالی
( با دید صاحبان سرمایه و سهامداران )
2- از دید مشتری
3- از دید فرآیندهای کسب و کار ( فرآیندهایی که در
سازمان انجام می شود تا یک ورودی را به خروجی تبدیل کند و این ما را به یک
پرسپکتیو متصل می کند که سازمان را به صورت فرآیندهای بهم پیوسته می نگرد نه وظیفه
های مختلف )
4- از دید رشد و یادگیری ( مساله مدیریت منابع انسانی
و مقوله رشد و انگیزش )
و از چهار زاویه سازمان را سنجش می کند ( در شکل 1 )
توصیفی از فرآیند بهبود تطبیقی ( Benchmarking ) :
بهبود تطبیقی یک ابزار برای بهبود و اصلاح می باشد .
در واقع بهبود تطبیقی فرآیند اندازه گیری پیوسته و مقایسه در سازمان پیشرو برای به
دست آوردن اطلاعاتی است که به سازمان کمک خواهد کرد که بهبودها را تعیین کرده و
آنها را انجام دهد .
- انواع مختلف بهبود تطبیقی :
بهبود تطبیقی درباره مقایسه یک سازمان با سازمان دیگر
است که می توان سازمان را بطور کلی و یا اینکه فرآیندها | عملکردها | محصولات و
غیره را با یکدیگر مقایسه کرد ه و انواع مختلف بهبود تطبیقـی را می توان بر مبنای
آنچه که مقایسه می شود و آن چیزی که در قبال آن | مقایسه صورت می گیرد تعریف نمود
.
بهبود تطبیقی چه
چیزی ؟
سه نوع بهبود
تطبیقی می تواند بر اساس چیزی که مقایسه می شود تعریف گردد :
بهبود تطبیقی
عملکرد | مقایسه ای از اندازه گیری های عملکردی ، بمنـظـور مـشـخــص کردن اینـکـه
سـازمان خودی در مقایسه با دیگر سازمانها ، تا چه حد خوب عمل می کند .
بهبود تطبیقی
فرآیند ، مقایسه روشها و طرز اجراها برای انجام فرآیندهای تجاری | بمنظور یادگیری
از بهترین مورد | برای بهبود فرآیندهای سازمان خودی است .
بهبود تطبیقی
استراتژیک ، مقایسه انتخاب ها و تمایلات استراتژیک ایجاد شده به وسیله سازمانهای
دیگر بمنظور جمع آوری اطلاعات برای بهبود برنامه ریزی و موقعیت یابی استراتژیک
سازمان خودی است .
بهبود تطبیقی با
چه چیزی ؟
چهار نوع بهبود
تطبیقی بر حسب اینکه با چه چیزی مقایسه شوند می توان تعریف کرد :
بهبود تطبیقی
داخلی ، مقایسه بین قسمتها |واحـدها و شرکتهای تابعه درون همان سازمان می باشد .
بهبود تطبیقی
رقابتی ، یک مقایسه مستقیم از ( عملکرد یا نتایج ) خودی در مقابل بهترین رقبای
واقعی است | رقیبی که همان محصول یا همان خدمت را تولید و ارائه می نماید .
بهبود تطبیقی
کارکردی | مقایسه فرآیندها یا کارکردها با شرکتهای غیر رقیب در همان صنعت یا زمینه
تکنولوژیکی می باشد .
بهبود تطبیقی
ژنریک ، مقایسه فرآیندهای خودی با بهترین فرآیند نزدیک به آن صرفنظر از صنعت می
باشد .
بهترین
بهبود تطبیقی جهت مقایسه عملکردها یا استراتژی ها بهبود تطبیقی رقابتی می باشد .
چرخه بهبود تطبیقی :
برای توصیف
فعالیتهای که در یک بررسی بهبود تطبیقی قرار می گیرند |
یک مدل فرآیند بهبود تطبیقی بکار برده می شود . این مدلی است که نشان می دهد
فعالیتها با چه مراحلی و به چه ترتیبی در بررسی بهبود تطبیقی باید انجام شوند . (
شکل 2 )
بهبود تطبیقی و ارتباط با استراتژی :
ارتباط بهبود تطبیقی با استراتژی و برنامه ریزی
استراتژیک سازمان در شکل زیر (3) نشان داده شده است. بهبود تطبیقی باید در ارتباط با استراتژی
سازمان نگریسته شود . مجموعه برنامه های استراتژیک در سلسله مراتبی قرار دارند که
سطوح بالاتر دارای اختصار بیشتر و بطور کلی جهت های راهنما را شامل می شوند و سطح
های پایین تر ، جزئیـات عملیـات سـازمان یافته سطح های بالاتر را نمایش می دهند .
برنامه و تصمیمات استراتژیک هم بر بهبود تطبیقی اثر گذاشته و هم از آن تاثیرمی
پذیرند .
ارتباط بهبود تطبیقی و BSC
:
استراتژی سازمان و برنامه های استراتژیک آن باید
موارد زیر را تحت تاثیر خود قرار دهند :
چه زمینه هایی
بهبود تطبیقی شود .
سازمان با چه
سازمانهای معیاری مقایسه شود .
براساس نتایج
حاصل از بررسی بهبود تطبیقی چه تغییراتی باید انجام پذیرد .
در همین حین ، بهبود تطبیقی از طریق موارد زیر ، برای برنامه ریزی استراتـژیـک سازمان ،
ورودی ( اطلاعات و داده ) تهیه می
کند :
افشای عملکردهای
سازمانهای دیگر که می تواند بعنوان یک منبع برای طرحهای عملیاتی سازمان خود بکار
رود .
ایجـاد
معیـارهـای انـدازه گیـری عملکرد که بعنوان مبانی مرجع و هم چنیـن اهـداف سـازمـان
می توانند قلمداد گردند ( بنچ مارکها ) .
افشای تفاوتهای
بنیادین بین شرکتها که نشانگر این مطلب است که در دراز مدت ، تعدادی از اصول
راهنما باید تغییر یابند .
این تاثیرات
باید بر طبق جهت هایی که در شکل 3 نشان داده شده است باشند ، به عنوان مثال ، سطح
بالاتر استراتژی تصمیم می گیرد که چه چیزی بـنـچ مــارک شـود ، در حـالــی کـه Benchmarking
می تواند داده هایی را در سطح عملیاتی برای اجراء ارائه نماید . در برخی موارد ، Benchmarking
ممکن است نیاز به تغییر سطح بالاتر استراتژی ها را به همان خوبی نشان دهد .
یک عنصر مرکزی در BSC
و بهبود تطبیقی ، مدیریت بر مبنای واقعیت است ، که عموماً یک کلمه کلیدی مهم ، در BSC و بهبود تطبیقی و در پروژه های بهبود می
باشد . Benchmarking یک ارزیابی
کامل از سازمان خودی را در بر می گیرد و به BSC
در تعیین استراتژی موجود در سـازمان کمک می کند و از سوی دیگر بدست آوردن اطلاعات
در مورد عملکرد دیگر سازمانها ، تصویر قدرتمندی از جایی که سازمان خود درآن
ایستاده درمقابله با آنچه می تـوانـد به آن نـائـل شـود ، بـدسـت می دهد .
در واقع تعریف استراتژی و چشم انداز آینده سازمان در
مقابل محیط و چهار پرسپکتیو BSC در تعیین
استراتژی ، اهداف ، اندازه گیری ها و شاخص های کلیدی در کلیه سطوح سازمان در جهت
اجرای هرچه بهتر BSC در سازمانهای خود و نائل شدن به استراتژیهای
تعریف شده می باشد .
یـک استـراتـژی عملکـرد بر تجزیه و تحلیل عوامل اساسی
موفقیت و سطوح عملکرد حاصله بر پایه آن عوامل | طراحی و استوار خواهد شد . سپس می
توان در خصوص این موارد به اتفاق نظر رسید : اقدامات لازم برای بهبود عملکرد ار
طریق آموزش ، پرورش | سازماندهی | ایجاد و توسعه فرآیندهای مدیریت عملکرد ، مهندسی
مجدد فرآیند تجاری و یا کاهش هزینه های فعالیت ها ، انجام می گیرد .
استفاده از نمودار ماتریس – معیار ( دیاگرام
M2 ) در شناسایی فاصله ها در سطوح عملکرد
برای طراحی یک دیاگرام M2
، از روش سه گامی زیر می توان پیروی کرد :
1- اندازه های عملکردی را به سه دسته تقسیم کرده :
کمترین مقدار
بهترین است .
بیشترین مقدار
بهترین است .
مقادیر معمولی ،
به عنوان مثال اگر امکان نداشته باشد که بگوییم آن مقدار باید کم یا زیاد باشد و
این دقیقاً یک مقدار معمولی را نشان می دهد .
2- داده های شرکای مختلف را اندازه گیری کرده و به
مقیاس درمی آوریم .
3- مقادیر را
در یک نمودار M2 نقطه گذاری می کنیم .
مثالی از ساختن یک دیاگرام M2
اندازه های عملکردی مانند زیر می
توانند دسته بندی شوند :
کمترین مقدار
بهترین است – زمان
، از موقع سفارش تا شروع ساخت | زمان از موقع سفارش تا موقع تحویل و شکایات .
بیشترین مقدار
بهترین است – رضایت
مشتری .
مقادیر معمولی – هزینه های غیر مستقیم
به عنوان درصدی از قیمت فروش .
گام
بعدی به مقیاس در آوردن مقادیر می باشد به طوری که همهء آنها در فاصله 0/0 تا
0/1قرار گیرند .
برای مواردی که
بیشترین مقدار داده بهترین است :
برای مواردی که
کمترین مقدار داده بهترین است :
برای مقادیر
داده های معمولی ( هردو فرمول بالا را می توان استفاده کرد )
در محاسبات بالا ، براساس تعربف گروه ، بنچ مارک ،
بهترین سطح عملکرد برای معیار اندازه گیری مورد سئوال براساس داده های موجود ، صرفنظر
از آنچه سازمان به آن دسترسی پیدا کرده | می باشد .
بنچ مارک سازمان خودی سازمان شریک
زمان سفارش تا شروع ساخت کم
1 0.2=1/5 0.14 =1/7
زمان سفارش تا تحویل کم 8 0.29 =8/28
0.2=8/41
شکایات کم
0 . 2 0.15=0.2/1.3
0.2/0.2=1 رضایت
مشتری زیاد 97/100=0.97 100 100/100=1
درصد هزینه های غیر مستقیم در قیمت/ معمولی
16 16/18=0.89
0.76=16/21
مقادیر محاسبه شده اکنون برای نقطه گذاری بر روی
نمودار آماده هستند مطابق شکل 4 هرچه یک
نقطه از مرکز دایره دورتر باشد ، عملکردی بهتری را نشان می دهد | از نمودار |هم
چنین می بینیم که فاصله ای بین اندازه های عملکرد | شکایات و رضایت مشتری وجود
دارد به طوری که تعداد شکایات زمینه هایی است که شرکت خودی بیشترین فاصله را از
بهترین طرز اجراء دارد و زمینه در جهت ایجاد یک استراتژی در سازمان است و در این
مواقع BSC کمک
کرده تا با چهار پرسپکتیو ، خود و داده های حاصل از بنچ مارک نقاط قوت و ضعف
شناسایی شده و راهنمایی در جهت ایجاد یک استراتژی در سطوح بالا سازمان داده و بکار
گیری هر بار Benchmarking کمک درهرچه بهتر
شدن فرآیند تصمیم استراتژی در سطوح بالای سازمان شده و نتایج حاصل از بکارگیری
استراتژی نشانه ای از مـرغوب بودن استراتژی در سطوح عملیاتی نشان خواهد داد .
جایگاه BSC و بهبود تطبیقی
در سطوح سازمانی20 :
بدیهی است استراتژی اجرایی و
تغییر اجرایی درکلیه سطوح سازمان می باشد . اما اگر بیشتر جستجو کنیم این حقیقیت
یکی از بزرگترین دلایلی است که تلاشهای دگرکون سازی سازمانها به شکست منجر می شود
. انجام فعالیت Benchmarking ایجاد یک توازن برابر در جنبه های Soft و Hard استراتژی ایجاد
می کند .
استراتژی مدیریت
| در اصالت | تغییر مدیریت است . یک مشاهده ساده که به یکی از اندازه های مهـم در
سطـوح بـالا از استـراتژی افزوده شده و بطور مرتب بازنگری می گردد . استـراتـژی از
جنبـه های Soft و Hard
تشکیـل می گـردد . جنـبــه هـای Hard شامل توصیـف
اسـتراتـژی ( STRATEGY MAPS ) و اجرای آن
( توسط فرآیندها و رویه ها ) و اندازه گیریها می باشد
جنبه
های Soft که کمتر هم فهمیده می شود و اهمیت آن هم کم
نیست شامل رهبری | رشد و پرورش و کارگروهی
بطوری که همه از الزامات برای تغییر در سازمان می باشد . جهت اجرای یک استراتژی
موفق درکلیه سطوح سازمان باید جنبه های Soft
استراتژی بهتر فهمیده و درک گردد .
نتیجه
گیری :
در مجموع BSC
و Benchmarking
در یک سیستم مدیریت استراتژیک در انجام فرآیندهای مدیریتی زیر می تواند بکار گرفته
شده و راهنمایی جهت تعیین استراتژی در سطوح مختلف در سازمانها میگردد :
1- شفاف و روشن
کردن چشم انداز و استراتژی از طریق BSC و تعیین
بهترین چشم انداز و استراتژی از طریق Benchmarking
و استنتاج از استرتژیهای سازمانهای دیگر .
2- سهولت در
انتقال و تفهیم استراتژی از طریق BSC بین سطوح مختلف مدیریت و ارتباط میان اهداف
استراتژیک و ملاکهای سنجش از طریق Benchmarking
.
3- طراحی ، هدف
گذاری و هم راستا کردن برنامه های عملیاتی و استراتژیک و ترجمه و تفسیـر بـرنامه
های استراتژیک به برنامه های اجرایی و عملیاتی از طریق BSC
و Benchmarking از سازمانهای دیگر و توجه به برنامه های
استراتژیک در عملیاتی نمودن آنها .
4- بوجود آوردن
یک سیستم اندازه گیری از طریق BSC و Benchmarking
و ارایه بازخوردهای استراتژیک و ارتقای کیفیت یادگیری .
5- کالبد شکافی
سازمان برای درک نقاط قوت و ضعف از طریق BSC
و Benchmarking .
6- توجه
سازمانها در پیاده سازی استراتژیها به جنبه های HARD سازمانی شامل توصیف استراتژی ( STRATEGY MAPS ) و اجرای آن ( توسط فرآیندها و رویه ها ) و
اندازه گیریها می باشد و جنبه های SOFT شامل رهبری
| رشد و پرورش ، فرهنگ و کارگروهی بطوری که همه از الزامات برای تغییر در
سازمان می باشد .
مراجع لاتین :
1-Robert S.Kaplan and David P. Norton
(1996) . Translating Strategy in to action : The BALANCED SCORECARD
2 -Guide to a Balanced
Scorecard Performance Management Methodology : procurement utive’s
association
3 - American Productivity
& Quality center (1993 ) Organizing and Managing Bench marking-( Course
Material )| APQC| Houston| Tx
4- President’s Management
Agenda: A Balanced Scorecard Approach by James B.whittaker – Management
concepts (2003)
5- Zairi| M. and Leonard| Paul
( 1994 ) Practical Benchmarking : A Complete Guide|
Chapman& Hall| London .
6- Introduction to Balanced
Scorecard by Paul R|Niven .
7- Strategic Performance
Measurement and the Balanced Score card ( by Daivid E. plattt Ph.d “( Gazatte
)”
8- Managing Strategy is Managing Change ( by
David P.Norton)(Gazette)
9- Management System\".
Harvard Business Review| January-February 1996 pp75-85 (Presents Kaplan and Norton\s thoughts on how the
balanced scorecard can be used as a strategic management system.)
10- WWW.APQC.ORG
مراجع فارسی
10- سازمانهای یادگیرنده در عمل ( مترجم : دکتر
ابوالفتح لامعی ( .
11- مدیریت استراتژیک منابع انسانی ( راهنمای عمل )
ترجمه ، دکتر سید محمد اعرابی و داود ایزدی .