بازخوانى دیدگاه
مونتگمرى وات درباره نبوت پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله)
سیدقاسم رزاقى موسوى1
چکیده
اندیشمندان غیرمسلمان در مورد اسلام و تعالیم قرآن دیدگاه هایى مطرح نموده اند که بررسى آن ها به منظور رسیدن به واقعیت، همواره مورد توجه مسلمانان بوده است.
مونتگمرى وات از دانشمندان مسیحى اسکاتلندى است که کتاب هاى متعددى در مورد اسلام و تاریخ عصر نبوى نوشته است. انکار وحى و طرح مسئله تخیل خلاّق، ریشه بشرى داشتن اسلام، تأثیر پذیرى پیامبر(صلى الله علیه وآله) از تعالیم یهودیت و مسیحیت، تأثیر شرایط حاکم بر حجاز بر تعالیم اسلام، کامل نبودن قرآن و تناقضات آن، از مهم ترین دیدگاه هاى وات در مورد اسلام و پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)است که در این نوشتار به بررسى آن مى پردازیم.
واژگان کلیدى: وحى، تخیل خلاّق، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)، مونتگمرى وات، نبوت و اسلام.
مقدمه
موضوع نبوت از مسائل مهم در حوزه اندیشه دینى به شمار مى آید. در نظرمسلمانان، نبوت از اصول دین به شمار آمده و معیار الهى بودن دین به آن است که پیامبرش فرستاده خدا براى هدایت بشریت باشد و از سوى خداوند تعالیمى را به واسطه وحى و فرشته الهى دریافت و به مردم ابلاغ نماید.
این موضوع در نظر غیرمسلمانان به گونه اى دیگر تفسیر مى شود. یهودیان و مسیحیان با وجود آن که در عهدین، به نبوت پیامبر اشاره شده است، نبوت آن حضرت را انکار نموده، تفسیرهاى متعددى ارائه مى نمایند.
بررسى این موضوع و نیز مسائل دیگر، نظیر سرچشمه هاى دین اسلام، تکامل ایمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، بررسى آیات قرآن و... از نگاه اندیشمند مسیحى معاصر، مونتگمرى وات2 هدف این نوشتار است. وات در سال 1909م در اسکاتلند متولد شد. او استاد مطالعات عربى و اسلامى دانشگاه ادینبورگ بود و در فلسفه اخلاق و فلسفه باستان و دانشیار مطالعات عربى از سال 1947 1964م مربى ارشد بود. در سال 1964م ریاست دانشگاه را بر عهده گرفت و در سال 1979م بازنشسته شد. سرانجام در سن 96 سالگى در سال 2005م (چندى قبل) درگذشت.
وات در حوزه اسلام و تاریخ اسلام کتاب هایى نگاشته که متناسب با موضوع تحقیق، کتاب هاى تاریخى وى مانند محمد در مکه، محمد در مدینه و محمد پیامبر و سیاستمدار محور تحقیق حاضر است. دو کتاب نخست به عنوان اولین آثار تاریخى وات مى باشد که اولى را در سال 1953م و دومى در سال 1956م نوشت. هم چنین خلاصه دو کتاب را به صورت کتاب محمد پیامبر و سیاستمدار به نگارش درآورد.
ما در این نوشتار، ابتدا دیدگاه ها و پنداشت هاى وات رادر محورهاى مختلف بر اساس کتاب هاى یاد شده، بیان نموده، سپس بر اساس یافته هاى تاریخى و منابع معتبر تاریخ اسلام، دیدگاه هاى او را نقد و بررسى خواهیم کرد.
وات و مسئله وحى
وحى از جمله مسائل مهم در ادیان الهى به شمار آمده و الهى شمردن ادیان به تفسیر صحیح از پدیده وحى برمى گردد.
وات در بررسى مسئله وحى، ابتدا آن را بر اساس منابع اسلامى و آیات قرآن تبیین کرده، در ادامه به بیان دیدگاه هاى خود مى پردازد. او درباره چگونگى آغاز وحى به پیامبر روایاتى را به نقل از زهرى آورده است، از جمله:3
سمعت النعمان بن راشد یحدث على الزهرى عن عروة عن عایشة اِنها قالت کان اول ما ابتدى به رسول الله(صلى الله علیه وآله)من الوحى الرؤیا الصادقة، کانت تجىء مثل فلق الصبح. ثم حبب الیه الخلا فکان بغار حراء، یتحنث فیه اللیالى ذوات العدد قبل ان یرجع الى اهله، ثم یرجع الى اهله فیتزود لمثلها حتى فجاه الحق فاتاه فقال: «یا محمد انت رسول الله». قال رسول الله(صلى الله علیه وآله) فجثوت لرکبتى و انا قائم ثم رحفت ترحف بوادى ثم دخلت على خدیجه فقلت زملونى، زملونى، حتى ذهب عنى الروع، ثم اتانى فقال: «یا محمد انت رسول الله». قال: فلقد هممت ان اطرح نفسى من خالق جبل فتبدى لى حین هممت بذلک فقال: «یا محمد انا جبرییل و انت رسول الله».
آن گاه در تفسیر وحى مى گوید:
مسلمانان معتقدند آیات قرآن از طریق جبرئیل به پیامبر وحى شده است، ولکن در این جا دلایل و اسبابى است که ما معتقدیم این کلمات بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وحى نشده است، بلکه محمد(صلى الله علیه وآله) رؤیایش را تفسیر به وحى کرده است و در هیچ جاى قرآن ذکرى از جبرییل نیامده است.4
از نظر وات آن چه براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) اتفاق افتاده و پیامبر آن را وحى مى نامد، تفسیر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و بیان آن مى باشد که به صورت کلمات قرآن بیان شده است. او در جاى دیگر مى نویسد:
توجه محمد(صلى الله علیه وآله) به آشفتگى و اضطرابات مکه موجب شد که وى گوشه گیرى اختیار کند. در یکى از تپه هاى سنگى و بایر مجاور، غارى بود که گاهى چندین شب به آن جا مى رفت تا تنها باشد و به عبادت و تفکر بپردازد. در این ایامِ انزوا و شب زنده دارى ها بود که تجارب عجیبى به دست آورد که نخستین آن ها تجربه رؤیا مانندى بود... در شهود نخستین، موجود باشکوهى در نظر وى مجسم شد که راست در اوج آسمان نزدیک به افق ایستاده بود، سپس پایین آمده و چندان به او نزدیک شد که فقط به اندازه دو کمان یا کمتر با وى فاصله یافت، آن گاه وحیى بر اوفرو خواند... .5
وات براى تفسیر وحى مسیرى را در پیش گرفته که او را از تفسیر واقعى آن، دور کرده است. او در تفسیر وحى مى گوید:
در آغاز، گمان مى برد آن موجود باشکوه همان خداست. بعدها شاید معتقد شده است که آن موجود عالى، فرشته اى است که روح نام دارد و سرانجام آن را همان جبرئیل دانست. تغییر این تعبیر، احتمال دارد در نتیجه اطلاع از تعلیمات یهودیان باشد که عقیده دارند خدا نامرئى است... .6
او با اشاره به ترس پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر اثر نزول وحى، مى گوید:
مى توانیم بین دو نوع از وقایع فرق قائل شویم: اولا: ترس پیامبر از حضور خداوند و آن چه موجب یأس و ناامیدى او مى شود. ثانیاً: اندیشه انتحار و خودکشى در وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله).7
وات، ترس حاصل از نزدیک شدن به خداوند و یأس حاصل از آن را پذیرفته و حتى نمونه هایى از عهد قدیم را یادآور مى شود، اما نسبت انتحار و خودکشى را به پیامبر رد مى کند.
البته باید توجه داشته باشیم که خوف حاصل از نزول وحى و جبرئیل بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) اثر طبیعى نزول وحى و سنگینى بار مسئولیت حاصل از آن بوده است، همین طور مسلم است که این گونه نبوده است که این خوف، وى را از ادامه راه مأیوس نموده و در نبوت او تردید ایجاد کند. به عبارت دیگر، مواجه عالم عِلْوى و جبروت با عالمانسانى و مرتبه ناسوتى، به طور طبیعى، آن خوف را موجب مى شد، گرچه مرتبه بالاى وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) توان درک آن را داشت و شاید تحمل آن براى غیر پیامبر قابل تصور نباشد.
از نکات قابل توجه در تفسیر وات، تأیید ورقة بن نوفل8 در مورد نبوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) است. او مى نویسد:
مى گویند که روزهاى نخست و دریافت نخستین وحى، زن او خدیجه و پسرعموى زنش، ورقة بن نوفل او را تشویق کردند به این که قبول کند به پیامبرى برگزیده شده است. ورقه خود به مسیحیت گرویده بود و ظاهراً با کتاب مقدس آشنایى داشته است، در صورتى که در آن زمان، عرب هاى مسیحى اطلاع کافى درباره کتاب مقدس نداشتند و اطلاعات ورقه نیز کامل نبوده است. با این همه، شهادت یک مسیحى به این که طرز نزول وحى بر محمد(صلى الله علیه وآله)شباهت کامل به طرز نزول وحى بر موسى دارد، محمد(صلى الله علیه وآله) را در عقیده خود تقویت کرده است.9
در این باره بر اساس اندیشه شیعى باید گفت که هیچ گاه تأیید ورقه دلیلى بر تأیید نبوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیست، زیرا از دیدگاه شیعه، نبوت منصبى الهى است و افراد خاصى پس از احراز شایستگى هاى لازم به این مقام و منصب مى رسند و هرکس به این مقام رسید، در اولین برخورد با جبرئیل و فرستنده وحى، بر این مقام خودآگاهى یافته و کوچک ترین تردیدى در نبوتش نخواهد داشت.
وحى از نگاه اندیشمندان غیرمسلمان به گونه اى متفاوت تلقى مى شود، زیرا آن ها به دلیل نگرش مادى و انکار ماوراى طبیعت، در پى یافتن منشأى براى وحى هستند. از این رو دیدگاه هاى متفاوتى مطرح کرده اند.
برخى از اندیشمندان، نبوغ ویژه پیامبران را مطرح ساخته و معتقدند پیامبران همانند دیگر نوابغ، افراد برجسته و ممتاز عصر خویش بوده، اندیشه هایى نورانى و افکارى عمیق و همتى عالى داشتند، به خیر و صلاح و بهبود اوضاع مردم خویش مى اندیشیدند، مشکلات جامعه را مى شناختند و به حل آن ها عنایت داشتند. از این رو در اصلاح عقاید و اخلاق مردم مى کوشیدند و کوشش در این امور را به عنوان یک مأموریت الهى معرفى مى کردند. برخى دیگر، ادعاى وحى و پیامبرى را معلول نوعى جنون و اختلال حواس مى دانند و در توضیح سخن خود مى گویند، پیامبران افرادى با ایمان و متعصب بودند، از ظلم و ستم و بى عدالتى هاى متجاوزان و مظلومیت محرومان رنج مى بردند و همواره در فکر چاره جویى و اصلاحات اجتماعى بودند. آن قدر در این باره فکر مى کردند که از حالت اعتدال روانى خارج مى شدند و تصور مى کردند که در خواب و بیدارى از جانب خدا پیام به آن ها مى رسد.10
البته این تصور دانشمندان غربى تازگى نداشته، زیرا قرآن از قول مخالفان صدر اسلام نیز به این مطلب اشاره دارد:
بلکه گفتند خواب هایى است پریشان، بلکه به دروغ آورده است، بلکه او شاعرى است و باید نشانه اى بیاورد آن گونه که پیشینیان فرستاده شدند.11
وات مانند دیگر دانشمندان غیرمسلمان با انکار الهى بودن وحى، ریشه آن را در وجود شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) جستوجو مى کند. او در این زمینه، دیدگاه خاصى را در کنار دیگر دیدگاه هاى پیش گفته، نظیر «نبوغ پیامبران» و «جنون» مطرح کرده است که در ادامه به بررسى آن مى پردازیم. او معتقد است:
در بعضى اشخاص، نیرویى است که آن را «تخیل خلاّق» مى گویند:... این اشخاص آن چه را دیگران حس مى کنند ولى نمى توانند بیان کنند به شکل محسوس در مى آورند. پیامبران و رهبران دینىِ جامعه، جزء این دسته از صاحبان تخیل خلاق هستند. با مسائل واقعى و حقیقى زندگى بشر سروکار دارند، ولى آنان تخیلات را در قالب کلمات براى بیان مطالبى به کار مى برند که وراى فهم و عقل بشر است. افکار و عقایدى را بیان مى کنند که ارتباط نزدیک با عمیق ترین و مرکزى ترین کارهاى بشرى دارد و مربوط به نیازمندى هاى وجود آن ها و نسل هاى آینده است. نشانه بزرگى یک پیغمبر این است که افکار او مورد توجه مردمى واقع شود که مخاطب او هستند. این افکار از کجا مى آید؟ بعضى مى گویند از «بى خبرى و ناخودآگاه»، مردم دین دار مى گویند از «خدا» و بعضى قدم فراتر نهاده اند و مى گویند، هرجا حقیقتى باشد اصولا از طرف خداست. شاید بتوان گفت این افکار «تخیل خلاّق» حاصل زندگانى کسانى است که از زمان خود بزرگترند.12
معانى لغوى و اصطلاحى وحى
پیش از بررسى دیدگاه وات، به بیان معناى وحى در لغت و اصطلاح مى پردازیم.
وحى در لغت
وحى در لغت به معانى مختلف به کار رفته که جامع همه آن ها «انتقال مطلب به ذهن مخاطب است به صورت سریع و مخفى، به گونه اى که از دیگران پوشیده باشد».13اما در قرآن در معانى و موارد زیر به کار رفته است:
1. درک فطرى، آن گونه که در سوره نحل آمده است:
پروردگارت به زنبور عسل وحى کرد که از کوه ها و درختان و خانه هایى که برایتان مى سازند، لانه بگیرید.14
2. جریان سنن و قوانین طبیعى حاکم بر جهان.15
3. الهام و القاى در قلب، چنان که در مورد حضرت موسى مى فرماید:
آن گاه که به مادرت وحى کردیم، آن چه را باید وحى کنیم، وحى کردیم که نوزاد خود را در صندوقى بگذار و به دریا بیفکن و دشمن من و او [فرعون] وى را بگیرد.16
4. وحى به حواریین (حضرت عیسى(علیه السلام)).17
5. وحى به ملائکه.18
6. وحى به پیامبران که در آیات متعددى مطرح شده است.19
وحى در اصطلاح
از نگاه مسلمانان، وحى پایه و اساس نبوت در ادیان آسمانى است. به بیان دیگر، «وحى ارتباط ویژه اى است بین خدا و انسان هاى ممتاز و برگزیده، براى هدایت انسان ها».
نمونه هایى از تعاریف وحى عبارت اند از:
1. وحى، شعور و درک ویژه اى است در باطن پیامبران، که درک آن جز براى افرادى که مشمول عنایات الهى قرار گرفته اند، میسور نیست.20
2. وحى، عبارت است از تعلیم امور دین به پیامبران از سوى خداوند متعال به وسیله ملائکه.21
3. وحى، امرى است خارق العاده، از قبیل ادراکات باطنیه، و شعور مرموزى است که از حواس ظاهر پوشیده است.22
با تأمل در این تعریف ها و دیگر تعاریف از وحى، به نظر مى رسد دو نکته اساسى در معناى اصطلاحى وحى وجود دارد:
1. از طرف خدا بودن وحى (با واسطه یا بىواسطه)؛
2. پنهانى بودن وحى.
این دو نکته در وحى همه پیامبران الهى به چشم مى خورد. البته جزئیات بیشترى باید در وحى لحاظ شود، نظیر شرایط گیرنده وحى، مخاطب وحى، مفهوم وحى و... که مجال بررسى آن در این نوشتار نیست.
عالى ترین درجه وحى، همان است که به سلسله پیامبران اختصاص دارد. این وحى بر اساس نیاز نوع بشر به هدایت الهى است که از طرفى بشر را به سوى مقصودى که ماوراى افق محسوسات و مادیات است، راهنمایى مى نماید، و از طرف دیگر، نیاز بشر را در زندگى اجتماعى که همواره نیازمند به قانون است، تضمین مى کند. پیامبران افراد برگزیده اى هستند که صلاحیت دریافت این نوع آگاهى را از جهان غیب دارند. این صلاحیت را خدا مى داند و بس.23و24
نقد و بررسى
مسلمانان بر این باورند که انسان ها بر اساس ظرفیت وجودى و اعمال و کردار، مراتب وجودى را طى نموده تا به کمال برسند، و در میان انسان ها؛ انبیا و ائمه(علیهم السلام)انسان هاى کاملى بوده اند که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) برترین آنان است و این مراتب وجودى پیامبر(صلى الله علیه وآله)معلول عوامل متعددى است که از جمله آن ها شخصیت درونى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ویژگى هاى اخلاقى اوست که قابلیت دریافت وحى الهى رابه او بخشیده است.
ارائه تصویر صحیح از حقیقت وجودى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر اساس فهم مادى بشرى ممکن نیست و باید توجه داشت که تأکید و پافشارى محققان خارجى در تفسیر وحى درباره شخصیت ویژه پیامبران(علیهم السلام) مى تواند ناشى از یکى از دو عامل زیر باشد:
1. نگرش ماتریالیستى و انکار نظام ماوراى طبیعت؛
2. پذیرش نظام ماوراى طبیعت و انکار نبوت الهى پیامبران و برگرداندن عامل وحى به وجود پیامبران.
با مراجعه به تفسیر وات از وحى به نظر مى رسد که دیدگاه او ناشى از عامل دوم است، زیرا خود وى تصریح مى کند که به خدا و نظام ماوراى طبیعت اعتقاد دارد، اما این که نبوت پیامبر اسلام از طرف خداوند باشد را منکر است و با انکار ریشه الهى وحى، در صدد یافتن منشأى غیرآسمانى براى وحى مى باشد و آن را در وجود شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) جستوجو مى کند.
اگر بنا به نظر وات، وحى را تخیل خلاّق پیامبر(صلى الله علیه وآله) بدانیم (و از آن جا که پیامبر در مقایسه با افراد زمانه خود از هوش و استعداد بالاترى برخوردار بوده و نیرویى در درون او وجود داشته که باتفکر و تأمل در اوضاع جامعه، راه کارهایى براى رساندن جامعه در مسیر تکامل، بیان نموده که به صورت آیات قرآن عرضه شده است) باید قرآن و اسلام را نیز دینى بشرى و برخاسته از ذهن و اندیشه یک انسان تلقى کنیم که از نظر مسلمانان پذیرفتنى نیست، زیرا انسان با همه توانایى هاى خود به دلیل محدود بودن نمى تواند بر فضاى فرامادى اطراف خود، تسلط کامل داشته باشد و حال آن که حقیقت وجودى انسان و سعادت نهایى او در ماوراى ماده تحقق مى یابد.
اگر چه وات در تحلیل وحى سعى مى کند آن را به گونه اى مثبت جلوه دهد و تخیل خلاّق را امرى ارزش مند و گران سنگ معرفى نماید، اما به هر میزان که ارزش مند باشد تا به خدا برنگردد و ریشه الهى پیدا نکند، براى به سعادت رساندن انسان ها کافى نیست، زیرا براى صحت این اندیشه ها و راه کارها که با قطع نظر از ارتباط با خدا ریشه در عقل بشرى دارند، هیچ تضمینى وجود ندارد.
اما اگر وجود خداوند و ماوراى طبیعت را بپذیریم (آن گونه که وات خود را معتقد به آن مى داند) و از طرفى بپذیریم که سعادت انسان جنبه غیرمادى و اخروى دارد، باید هدایت گرى به وسیله خداوند که آگاه به همه ابعاد وجودى انسان است، صورت گیرد که به صورت وحى بر پیامبران انجام شده است.
انواع وحى از دیدگاه وات
وات پس از بررسى مسئله وحى و طرح دیدگاه تخیل خلاّق که وحى را همان دیدگاه و اندیشه هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى داند، به مسئله انواع وحى مى پردازد و اشاره مى کند که مسلمانان دیدگاه هاى متفاوتى را مطرح مى کنند.
وات در شمارش انواع وحى، سه روش عمده را ذکر مى کند، مانند آن چه در قرآن آمده است:25
1. کلام غیبى (ماورایى) به صورت وحى
البته نه کلام لفظىِ مباشر به معناى مادى و انسانى، بلکه به گونه اى خاص که مى تواند به صورت الهام از خارج در فکر انسان ایجاد شود. به نظر وات، این نوع از وحى، دوران مکه را شامل مى شود که در قرآن از آن به عنوان عمل روح نام برده شده است.26
2. تکلم خداوند با پیامبر(صلى الله علیه وآله) از پس پرده
به نظر وات در این نوع تکلم، پیامبر درصدد دیدن متکلم نیست، بلکه کلمات او شنیده شده است و ما درصدد یافتن تعبیر خیالى و خارجى از متکلم هستیم. این نوع وحى در پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) کمتر مشاهده شده و مواردى که شبیه به این قسم مى باشد را همان نوع اول مى دانیم. این نوع اختصاص به حضرت موسى(علیه السلام) دارد.
3. ارسال رسول وحى
به اعتقاد مسلمانان، نزول قرآن به این نوع وحى برمى گردد. اما وات مانند بیشتر دانشمندان غربى معتقد است از آن جا که نامى از جبرئیل در قرآن نیست، این نوع وحى براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) حاصل نشده، بلکه آن چه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان تصور مى کنند که از این نوع باشد، اشتباه است.27
به نظر وات این نوع وحى، از نوع تعبیر خیالى و همراه با رؤیاى عقلى و خیالى است و این تعبیر در احادیث که جبرئیل «على صورة الانسان» بر پیامبر ظاهر مى شد، رؤیاى خیالى تفسیر مى شود.
نقد و بررسى
دانشمندان مسلمان در مورد انواع وحى، بحث هاى مفصلى انجام داده و حالت هاى مختلف آن را بر اساس آیات قرآن و روایات، بررسى کرده اند، هم چنین براى همه انواع مطرح شده، مواردى یافت شده است. در مجموع مى توان گفت: بیشترین نوع وحى که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) ظاهر شد از نوع سوم، یعنى «ارسال رسول وحى» بود که روایات زیادى در منابع تاریخى آمده است. وات با دیدگاه تحلیلى تجربىِ خود درصدد تحلیل انواع است که قابل اجرا نیست، زیرا وحى در ارتباط با ماوراى طبیعت مطرح است و نمى توان با تحلیل تجربى که شیوه اى متناسب با عالم طبیعت و تجربى است، درصدد تفسیر قرآن برآمد، بلکه در این گونه موارد باید سند و روایات مربوطه بررسى و تحلیل شود، نه شیوه تحلیل تجربى.
از طرفى وات مانند بسیارى از دانشمندان معاصر با روش هاى تاریخ نگارى امروز به نقد و تحلیل وحى و قرآن پرداخته، حال آن که قرآن کتابى است که شیوه خاص خودش را دارد و بر اساس شیوه هاى تاریخى امروز نوشته نشده است تا براساس آن نقد شود. براى نمونه، یکى از دلایل وات بر نفى شیوه سوم، عدم ذکر نام جبرئیل در قرآن است، حال آن که صرف عدم ذکر نام نمى تواند دلیل بر عدم وجود این شیوه باشد.
وات و سرچشمه هاى دین اسلام
وات مانند بسیارى از دانشمندان غربى، منشأ اصلى دین اسلام را تفکر و اندیشه هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى داند که با تخیل خلاّق خود و اندیشه در اوضاع جامعه، تعالیم دین اسلام را ارائه نموده است. بر این اساس، او پنداشته که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) تعالیم اسلام را از طریق وحى دریافت نکرده است. وات معتقد است که پیامبر این تعالیم را از دو منبع دریافت داشته یا از آن دو منبع تأثیر پذیرفته است. آن دو عبارت است از:
1. تعالیم مسیحیت و یهودیت
وات با استناد به تشابه میان برخى از تعالیم اسلام و مسیحیت، از جمله اعتقاد به خالقیت، قضا و قدر، روز رستاخیز و... آیین مسیحیت را منشأ دین اسلام دانسته و درصدد تبیین چگونگى این منشأ بودن بر آمده است. وات براى این که بتواند تأثیرپذیرى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از متون اهل کتاب، تبیین کند سخن خود را بر اساس تردید و انکار «امى بودن (بى سواد بودن) پیامبر» آغاز مى کند و این گونه مى نویسد:
مسلمان متعصب را عقیده بر آن است که محمد(صلى الله علیه وآله) خواندن و نوشتن نمى دانسته است، ولى این عقیده، مورد شک محققان جدید غربى است، زیرا مى گویند این بیان براى آن است که ثابت کنند قرآن معجزه است... .28
هم چنین او معتقد است بیشتر مردم مکه خواندن و نوشتن مى دانستند و با انتساب حرفه بازرگانى به پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى گوید:
بعید به نظر مى رسد تاجر با استعدادى مانند محمد(صلى الله علیه وآله) از این هنر بى بهرهمانده باشد.29
از آن جا که وات هیچ دلیلى براى بى سواد بودن پیامبر(صلى الله علیه وآله) ارائه نکرده است، یا آن را به اعتقاد دانشمندان غربى نسبت مى دهد و یا صرفاً با توجه به تاجر بودن پیامبر آن را بعید مى داند، گرچه در ادامه، غیرمستقیم به بطلان این مسئله پى برده مى نویسد:
طرز بیان مطالب کتاب مقدس در قرآن نشان مى دهد که او خود این کتاب را نخوانده است و هم چنین نشان مى دهد که از کتاب دیگرى نیز استفاده نکرده است.30با وجود این، وات پاى مى فشرد که پیامبر(صلى الله علیه وآله) اطلاعات از عقاید مسیحى و یهودى داشته است و این اطلاعات به صورت شفاهى یا از راه هاى دیگر، مانند نشست و برخاست با مسیحیان و یهودیان ساکن حجاز، گفتوگو با آن ها درباره مسائل دینى، ارتباط با قبایل چادرنشین مسیحى و هم چنین ارتباط با حبشى هاى یمن که براى تجارت یا به عنوان برده در مکه بودند، به دست آمده است.
از جمله شواهدى که وات بر این مسئله ذکر مى کند، نفوذ اسلام در مناطقى است که به دلیل حضور یهودیان و مسیحیان، افکار کتاب مقدس در آن جا رواج کامل داشته است.
نقد و بررسى
از آن جا که ریشه ادیان الهى به خداوند متعال برمى گردد، جوهره همه ادیان یکى است و همه براى سعادت انسان آمده اند. در این میان، ادیان مسیر تکاملى را طى نموده و مسلمانان، اسلام را کامل ترین دین الهى مى دانند. بنابراین، وجود مشابهت هایى در ادیان الهى، امرى طبیعى است و صرف وجود مشابهت، دلیل بر اخذ یکى از دیگرى نیست.
اما در مورد امى بودن پیامبر(صلى الله علیه وآله) باید گفت که از مسلمات تاریخى است و دلایل روایى متعددى مى توان بر آن اقامه نمود، چنان که خود وات، غیرمستقیم به آن پى برده است.31
همان گونه که وات اذعان نموده پیامبر(صلى الله علیه وآله) کتاب مقدس (عهدین) را نخوانده است، اما این که به صورت شفاهى با پیروان ادیان الهى در ارتباط بوده، فرضى است که باید اثبات شود، حال آن که وات دلیلى بر آن اقامه نکرده است. علاوه بر این، قراین و شواهد تاریخى که بتواند ارتباط گسترده قریش، به ویژه ارتباط پیامبر با ساکنان سرزمین هاى مرزى، اثبات کند وجود ندارد، بلکه تنها به دو سفر پیامبر(صلى الله علیه وآله)به شام اشاره شده که در آن ها نیز مسئله دریافت تعالیم از پیروان یهودیت و مسیحیت مطرح نشده است. گزارش ها در دیدار پیامبر با بحیراى راهب32 تنها به این نکته اشاره دارند که ابرى بر بالاى سر پیامبر(صلى الله علیه وآله)بوده است که بحیرا با دیدن این صحنه به ابوطالب توجه مى دهد که او مرد بزرگى خواهد شد و او را از یهودیان دور نگه دار.
علاوه بر این، دلیل دیگر وات که گسترش اسلام در مناطقى بود که آیین مسیحیت و یهودیت در آن جا رواج داشته، نمى تواند دلیلى بر مدعاى وى باشد، زیرا در این صورت درباره هر نمونه از تغییر آیین باید بگوییم ریشه در کیش و آیین قبلى داشته و بر این اساس، دین مسیحیت مثلا ریشه در ادیان بومى برخى بخش هاى افریقا داشته است، زیرا در آن جا پیشرفت هایى داشته، حال آن که کسى این چنین قائل نیست.
بنابراین، این فرض وات که یکى از منابع و سرچشمه هاى تعالیم اسلام، کسب اطلاع پیامبر(صلى الله علیه وآله) از تعالیم یهودیت و مسیحیت باشد، صحیح به نظر نمى رسد.
2. شرایط اجتماعى فرهنگى محیط عربستان
وات تعالیم اسلام را حاصل اندیشه هاى پیامبر و تخیل خلاّق وى مى داند و براى این بخش، اهمیت خاصى قائل است و درصدد اثبات این نکته است که تعالیم اسلام به اقتضاى شرایط اجتماعى فرهنگى حاکم بر محیط عربستان بوده، زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) این تعالیم را به منظور اصلاح امور جامعه عربستان مطرح کرده و براى اثبات این مطلب، تحلیل نسبتاً جامعى از شرایط اجتماعى اقتصادى حاکم بر حجاز مطرح نموده است.
وات براى تبیین دیدگاه خود از باب مقدمه مطالبى را بیان کرده که به خودى خود قابل پذیرش اند: نخست، این که بقاى هر اندیشه اى، به خصوص اندیشه دینى، مبتنى بر کارایى و سازگارى آن با محیط و شرایط حاکم بر آن جامعه است.33 سپس نتیجه مى گیرد:
از آن جا که تعالیم اسلام توانست این سازگارى را ایجاد نماید، دوام داشت وموفق بود.34
مطلب مقدماتى دیگر در بیان وات، این است که محیط عربستان از لحاظ اجتماعى اقتصادى، ویژگى هاى زیر را داشت:
از لحاظ اقتصادى، اقتصادِ مبتنى بر شبانى و دامپرورى، به خودى خود همکارى و تعاون را مى طلبید. شرایط اجتماعى در جامعه صحرانشینى نیز ویژگى باهم بودن و تعاون را مى طلبید و در شرایط سخت زندگى بیابانى، مردم مجبور بودند به هم نزدیک شوند و همکارى نمایند تا بتوانند به زندگى ادامه دهند. قرابت طایفه اى یا قبیله اى، وحدت منافع و وفادارى با خویشاوند را مى طلبید که بسیار با اهمیت بود.35
پس از این دو مقدمه، وات به بیان دیدگاه و نگرش اصلى خود مى پردازد و در این باره مى نویسد:
این شرایط که با جان مردم آمیخته بود در هنگام ظهور اسلام به دلیل تحولاتى در شرایط اجتماعى و اقتصادى دست خوش تغییر قرار گرفته بود.
از نگاه او این تغییر که بنیان اجتماعى جامعه حجاز را دچار تحول ساخت «تبدیل اقتصاد شبانى به اقتصاد تجارى و توسعه تجارت» بود. وات در این زمینه مى نویسد:
به دلایل نامعلومى، تجارت در نیمه دوم قرن ششم میلادى رونق و توسعه پیدا کرد، چنان که در آغاز سال 600 میلادى مردم مکه بیشتر تجارت عربستان غربى را در دست داشتند و اغلب مردم مکه زندگى خود را از راه تجارت مى گذرانیدند. بدین ترتیب، تغییر مادى مهمى از تبدیل اقتصاد شبانى و چادرنشینى به اقتصاد تجارى به وجود آمد.36
سپس وات مدعى مى شود:
آن چه موجب ظهور اسلام گردید، تضاد و تصادم بین نگرش برآمده از زندگى چادرنشینى مردم مکه و مقتضیات محیط جدید مادى یا اقتصادى بود که خود آن را به وجود آورده بودند. محیط جدیدِ مبتنى بر تجارت، بسیارى از ویژگى هاى مردم مکه را از بین برد، منافع طایفه اى، جاى خود را به منافع فردى داده بود. تمایل به انفراد و حفظ منافع فردى و شخصى، نتیجه رشد و توسعه تجارت بود. تجار بزرگ، منافع تجارى را بر همه چیز مقدم مى داشتند و با مراکز تجارى برضد هم عشیره هاى خود متحد مى شدند. نتایج و عواقب این حالت جدید، فرو ریختگى اصول طایفه اى و عشیره اى بود. بازرگانان فقط در فکر افزایش قدرت و نفوذ خود بودند و دیگر، تعهد اخلاقى وجود نداشت و در هم ریختن اخلاق و شکست افکار عمومى با فساد و تزلزل زندگى دینى مردم مکه همراه بود.37
وات، سازگارى و انطباق تعالیم اسلام را با شرایط حاکم بر محیط عربستان، دلیلى بر دیدگاه خود پنداشته، در این باره مى نویسد:
اینک اگر نظرى به آیات قرآن بیفکنیم، مى بینیم نکاتى که تذکر داده شده، با وضع موجود مناسبت داشته و قرآن توجه مخصوصى به جنبه هاى دینى و آشفتگى هاى مکه داشته است.38
وات با بیان این سخن که قرآن مردم را دعوت مى کند که به قدرت و رحمت آفریدگار خود اقرار کنند و براى او نماز گذارند، این گونه نتیجه مى گیرد که رویکرد چنان دعوتى انکار قدرت ثروت مندان است. سپس چنین مى انگارد:
بدین وسیله، قرآن در صدد اصلاح و از بین بردن گستاخى و غرور ناشى از ثروت برآمده و آن را ریشه ماده پرستى بشر و باعث در هم ریختگى اساس جامعه در آن زمان دانسته است. قرآن توصیه به حمایت از یتیمان و بیچارگان داشته و ظلم و تجاوز به آن ها را روا نمى دارد.
وات براى آن که دیدگاه خود را به اثبات برساند، هرگونه رویکرد اصلاحى مطرح در اسلام را متوجه زندگى مردم عربستان دانسته، مى نویسد:
با تلفیق این دو گونه افکار، اصول زندگى چادرنشینى را به یاد مردم مى آورد. ترس از کیفر و امید پاداش، از اصولى است که در جامعه اى که بر استقلال فرد استوار است اثر بسیارى دارد. کوشش شده است که بعضى از اصول تقوا و اخلاق چادرنشینى وارد زندگى شهرى شود. مسائل مهم دیگر مانند احتراز از قتل، دزدى و زنا که با اصول و سنت هاى قدیم ارتباط پیدا مى کرد، مورد بحث قرار گرفته است.39
نقد و بررسى
باید توجه داشت نقد دیدگاه هاى وات به معناى چشم پوشى از نکات مثبت موجود در تحلیل هاى وات و برداشت هاى او از تعالیم اسلام نیست. او خود معترف استکه قرآن براى زندگى بشر هنگامى ارزش و معنا قائل است که بر اساس صدق استوار باشد و هدف عالى زندگى، زیستن با صدق و راستى است. این تعبیرها نشان از دقت وات در مطالعات اسلامى و قرآن است. با اذعان به این ویژگى وات، دیدگاه هاى او را نقد مى کنیم:
1. هدف هر دینى، ارائه روش صحیح زندگى و حل مشکلات جوامع انسانى و رفع نیازمندى هاى آن است. بنابراین، هر دینى که تعالیمش با نیازمندى جامعه بیشتر مطابق باشد، آن دین واقعى تر بوده و دوام بیشترى خواهد یافت.
در ادیان الهى نیز برنامه اى از سوى خداوند متعال براى زندگى بشر به پیامبر وحى مى شد. این مطابقت با نیازمندى جامعه، هم چنان امرى ضرورى است و در اساس، هیچ یک از ادیان الهى در پى آن نیستند که در خصوص رفع نیازمندى هاى عینى و واقعى جامعه، از خود سلب مسئولیت کنند.
2. اگرچه تحلیل وات از شرایط اجتماعى فرهنگى و اقتصادى حاکم بر حجاز اجمالا قابل قبول است، اما این بدان معنا نیست که ظهور اسلام را نتیجه تضاد و تصادم فرهنگى اجتماعى دو دوره قبل و هنگام ظهور اسلام بدانیم.
بنابراین، در بررسى دیدگاه وات باید گفت که گویا او به این حقیقت، توجه نداشته است که دین اسلام منشأ الهى داشته و براى هدایت همه مردم بوده است. البته از آن جا که در ابتداى امر بر مردم حجاز نازل شد، در آن به نیازمندى هاى مردم حجاز نیز توجه شده است، بدون آن که اختصاصى به آنان داشته باشد. علاوه بر این، جاى شگفتى دارد که وات مفاهیمى چون حمایت از بیچارگان و یتیمان و امید به پاداش را مفاهیمى موافق با یک نوع خاصى از زندگى بشر (چادرنشینى) مى داند و گویا فراموش کرده است که در نظام هاى سرمایه دارى امروز نیز این مفاهیم که ریشه در فطرت پاک انسانى دارد براى همه بشریت مفاهیمى مقدس اند و همین تقدس سبب مى شود تا متجاوزانِ به اموال دیگران نیز دست کم براى جلب افکار عمومى، خود را انسان هاى نوع دوست و حامى مستمندان بنمایانند.
وات و تردید افکنى در پیامبر(صلى الله علیه وآله)
از جمله نکات قابل توجه در تحلیل هاى وات، برداشت او درباره دیدگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره نبوت است. به گمان وات، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در ابتدا به رسالتش ایمان داشته، اما در اوایل رسالتش، مسائلى شک و تردیدهایى را در او به وجود آورده که البته این ها هیچ گاه مانع از ادامه کار پیامبر نشده است. او مى نویسد:
براى درک زندگى محمد(صلى الله علیه وآله) این تجارب نخستین وحى هرگز نباید فراموش شود. چه بسا دقایقى که محمد(صلى الله علیه وآله)در تنگدلى و افسردگى به سرآورد که با توجه به مشکلات طاقت فرسایى که با آن ها مواجه بود چندان عجیب به نظر نمى آید، ولى هرگز این فکر و عقیده را از دست نداد که خدا او را خواسته و کارى خاص به او واگذار کرده است که باید در زمان خود و براى نسل هاى آینده انجام دهد... .40
این تحلیل وات قابل توجه است؛ او به رغم این که به وحى الهى و الهى بودن وحى پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعتقادى ندارد، اما نگاه اسلام و پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به نبوت درک نموده است. البته از آن جا که او با نگاه مادى گرایانه و بر اساس تعالیم مسیحیت و تحلیل تجربى به مسئله نگاه مى کند، تفسیر دیگرى دارد که باید بررسى شود. او مى نویسد:
داستان هایى است بر این که محمد(صلى الله علیه وآله) چگونه به هنگام نومیدى مى خواست بر بالاى تپه هاى سنگى به راه افتد و مى اندیشید که خود را از یکى از پرتگاه ها فرواندازد و چگونه فرشته اى بر او ظاهر شد و به یاد آورد که تو پیامبر خدا هستى.41
اگر چه وات این داستان ها را نمى پذیرد، ولى اصل شک و تردید پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در رسالتش پذیرفته، سه منبع زیر را براى آن مى شمارد:42
1. ترس ناشى از عقیده سامى هاى قدیم که خدا را چیز خطرناکى مى دانستند؛
2. ترس ناشى از اتهام جنون؛
3. طرز شگفت انگیز اعلام پیامبرى که به نظر وات با تشجیع ورقة بن نوفل و تشویق خدیجه، تردید از پیامبر برطرف شد.
نقد و بررسى
این عوامل از نظر وات براى ایجاد شک و تردید در انجام رسالت، طبیعى به نظر مى رسد؛ اما از دیدگاه مسلمانان که نبوت را منصبى الهى مى دانند که کامل ترین انسان ها با ویژگى هاى خاص مى توانند به این منصب برسند، این عوامل، کوچک ترین تردیدى در مقام نبوت هیچ پیامبرى ایجاد نخواهد کرد. پیامبران با ایجاد ارتباط خاص با منبع وحى، اطمینان کامل به رسالت خود داشته و هیچ گاه تردیدى در آن نخواهند داشت و هرچه مشکلات در این مسیر بیشتر باشد، پیامبران در انجام رسالت خود، کوشاتر خواهند بود.
در این جا باید اذعان کرد که متأسفانه وات در این بخش از دیدگاه خود از منابع ضعیفى بهره گرفته است که حتى از نظر ما دست کم شیعیان قابل قبول نیست. مى توان به موارد زیر توجه داشت:
1. هیچ پیامبرى بدون آمادگى قبلى جسمى و روحى مبعوث نمى شود، با این حال، دریافت وحى قطعاً نوعى تأثیر شگرف روحى بر دریافت کننده آن داشته است؛ البته تأثیرى که براى دیگران قابل تجربه نیست.
2. پیامبران به آن اندازه آمادگى رسیده بودند که پذیراى رسالت باشند و اهمیت آن را درک کنند. همین درک و شناخت از اهمیت رسالت، سبب مى شد آنان با تأمل در این که آیا توان انجام آن رسالت بزرگ و نجات انسان هاى گمراه را دارند به نوعى خوف و اضطراب معنوى فراتر از اضطراب روحى و روانى دچار شوند؛ اضطراب خاصى که سبب مى شد تا آنان از خداوند تأیید و امداد طلب کنند.43
وات و تکامل ایمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)
وات میان محتواى تعالیم اسلام و تکوین شخصیت توحیدى پیامبر(صلى الله علیه وآله) ارتباط مستقیمى قائل است. بر این اساس، وى مدعى تأثیرگذارى برخى عوامل محیطى بر تعالیم اسلام است و بر تأثیر عوامل سیاسى اجتماعى و نظام قبیله اى حجاز در تکوین شخصیت توحیدى پیامبر(صلى الله علیه وآله) تأکید مى کند. وات مدعى است که ایمان و توحید پیامبر(صلى الله علیه وآله) مانند ایمان معاصرینش ناقص و غامض بوده و در طول مدت رسالت به کمال رسیده است.44
نقد و بررسى
در تکوین شخصیت افراد، عوامل متعددى نظیر عوامل ژنتیک، جامعه، مدرسه و... تأثیرگذار است. درباره رسول اکرم (صلى الله علیه وآله)تا آن جا که مربوط به شخصیت فردى و فقهى حضرت مى شود، مى توان با تسامح این تأثیرپذیرى را پذیرفت، اما در مورد شخصیت حقوقى و نبوت حضرت، قطعاً تأثیر نداشته است.
علاوه بر این، محیط حجاز که آکنده از شرک و بت پرستى بوده، در شکل گیرى شخصیت ایمانى و توحیدى پیامبر(صلى الله علیه وآله)تأثیر معکوس داشته و آن حضرت را از آن همه آلودگى اعتقادى بیزار کرده، چنان که درباره سایر پیامبران این گونه بوده است. در این باره داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام)، نمونه قابل توجهى است. بنابراین، توحید، زیربنا و جوهره شخصیت همه پیامبران بوده است.
هم چنین اگر ایمان به معناى باور قلبى به خداوند و مقام رسالتش باشد که امر بسیطى است و کم و زیاد ندارد تا تکامل آن در طول چندین سال مطرح شود. و اگر منظور از ایمان، معلومات اعتقادى است، در این معنا تصور تکامل ممکن است، زیرا حوادث و جریان هایى باید تحقق پیدا کند تا وحى نازل شود و این وحى ابلاغ گردد و در این معنا، سیر تکاملى طى شود.
بنابراین، در تکوین شخصیت توحیدى پیامبر، باید اذعان داشت که وات از تأثیر عامل دینى و شخصیت درونى و معنوى پیامبر غافل مانده است. نهایت، آن که عوامل محیطى در تثبیت جایگاه اجتماعى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جامعه حجاز مؤثر بوده، اما در تکوین شخصیت توحیدى پیامبر هرگز تأثیرى نداشته است.
قرآن از نگاه وات
وات با طرح نظریه تخیل خلاّق در تفسیر وحى، قرآن را حاصل اندیشه پیامبر مى پندارد و با همین برداشت، قرآن را بررسى کرده است. البته او ابتدا بر اساس دیدگاه مسلمانان درباره قرآن، بحث کرده سپس دیدگاه خود را بیان مى کند. او مى نویسد:
بنا بر عقیده مسلمانان، قرآن کلام خداست و محمد(صلى الله علیه وآله) خود نیز با این دید به آن مى نگریسته است.45
یا در جایى دیگر آورده است:
قرآنى که فعلا در دست است، مجموعه اى است از وحى و الهاماتى که محمد(صلى الله علیه وآله)دریافت داشته است؛ به طور کلى خدا گوینده است و مخاطب آن ها محمد(صلى الله علیه وآله) یا مسلمانان یا عموم خلایق مى باشند.46
وات دیدگاه خود مبنى بر دخالت اندیشه هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در تدوین قرآن این گونه مطرح مى کند:
محمد(صلى الله علیه وآله) مسلماً به این امر (قرآن کلام خداست) ایمان کامل داشته و تصور مى کرده است که مى تواند افکار خود و آن چه از بیرون به او مى رسیده است، از هم تمییز دهد... اگر او این الهام را عقاید و افکار خود معرفى مى کرد، به احتمال قوى همه اصول وى از صورت نهضت دینى بیرون مى رفت.47
وات مدعى است که قرآن صرف دستورات و کلمات خداوند نیست، بلکه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى توانست در آن دخل و تصرف داشته باشد و هر کجا نیاز به اصلاح داشت پیامبر(صلى الله علیه وآله) دریغ نداشت. او مى نویسد:
عقیده و ایمان محمد(صلى الله علیه وآله) به این که وحى از جانب خدا به او نازل مى شده است مانع وى از مرتب کردن و به عبارت دیگر حک و اصلاح آن ها نبوده است.48
وات براى اثبات مدعاى خود مى کوشد تا به نسخ آیات قرآن استناد کند و آن را دلیلى بر اصلاح آیات قرآن معرفى کند. هم چنین نکته قابل توجه در دیدگاه وات درباره قرآن، ادعاى کامل نبودن و تناقضات آن است. او مى نویسد:
ولکن متأسفانه (قرآن) از دو جهت، ناقص است؛ کامل نبودن قرآن و شامل نکات متناقض بودن.49
نقد و بررسى
به نظر مى رسد ریشه اصلى دیدگاه ها و سخنان ارائه شده از سوى وات، به انکار منشأ الهى قرآن برمى گردد. قرآن، حاصل وحى الهى به پیامبر(صلى الله علیه وآله)، کلام الهى و معجزه پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى هدایت بشر است و از نظر کسانى که با آن انس داشته اند، کامل ترین دستورات براى به سعادت رساندن جامعه بشرى است. چه بسیار انسان هایى که در طول تاریخ با شنیدن آیه اى از قرآن و با درک معناى عمیق آن به اسلام گرویده اند. البته آنان که با اساس اسلام ستیز داشته اند، بخش قابل توجهى از دشمنى هاى خود را با قرآن و تخریب آن صرف کرده اند.
ادعاى وات مبنى بر دخل و تصرف پیامبر(صلى الله علیه وآله)، همگى ادعاى محض است و حتى در آیه اى از قرآن، پیامبر(صلى الله علیه وآله) از این تصرف بازداشته و تهدید شده است.50بنابراین، این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در قرآن تصرفى انجام داده باشد پذیرفتنى نیست.
اما پاسخ اشکال کامل نبودن قرآن و تناقضات آن، با توجه به مسئله خاتمیت و این که اسلام، آخرین دین، و پیامبر اسلام، آخرین پیامبر الهى است، داده مى شود. اجمالاً مى توان گفت:
اسلام آخرین دین الهى است و آخرین دستورات براى هدایت بشریت در این دین ارائه شده، بنابراین براى هدایت بشر هیچ گونه نقص و تعارضى در تعالیم آن و نیز در قرآن کریم که کتاب مقدس است راه ندارد، زیرا در صورت وجود نقص و تعارض، هدایت انسان ها به شکل کامل صورت نگرفته و هدف خلقت حاصل نخواهد شد.
نتیجه
مونتگمرى وات مانند دیگر دانشمندان غیرمسلمان با انکار وحى و ریشه الهى داشتن اسلام، منشأ تعالیم اسلام را در وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) جستوجو نموده و آن را به نیروى خاص در وجود پیامبران به نام «تخیل خلاّق» بر مى گرداند و بدین ترتیب براى اسلام منشأى غیر الهى قائل است.
وات سرچشمه هاى دین اسلام را در عوامل دیگر، نظیر تأثیرپذیرى از تعالیم یهودیت و مسیحیت و هم چنین تأثیرپذیرى از شرایط اجتماعى فرهنگى حاکم بر حجاز مى داند.
هم چنین وات ایمان پیامبر را تکاملى مى داند که در طول سال هاى متمادى، کامل تر شده است و قرآن را به دلیل وجود نسخ آیات و اصلاحاتى که (به زعم او) پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آن انجام داد، کامل ندانسته و حاوى تناقضات معرفى مى کند.
حال آن که به نظر مسلمانان با دلایل مستند عقلى و نقلى اسلام دین الهى بوده و تعالیم آن از طرف خداوند به وسیله جبرئیل بر پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) نازل شده و قرآن به عنوان کتاب مقدس اسلام کامل ترین کتاب براى هدایت بشریت به سوى سعادت است.
نکته دیگر این که دیدگاه هاى وات متأثر از نگاه مادى گرایانه او و کتاب هاى مستشرقان پیشین است، بنابراین، از مستشرق مسیحى مذهب با اتخاذ روش تحلیلى تجربى نمى توان انتظارى بیش از این داشت. اگرچه وات به درستى مفهوم وحى و برخى معتقدات مسلمانان را فهمیده و از قول مسلمانان نقل کرده است و در بعضى موارد با نگاهى منصفانه به تحلیل آن مى پردازد، اما خود به آن معتقد نیست.
کتاب نامه
1. نهج البلاغه.
2. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ترجمه حسین روحانى، تهران، اساطیر، 1374.
3. ابن کثیر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربى، [بى تا].
4. ابن هشام، السیرة النبویه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربى، [بى تا].
5. بدوى، عبدالرحمن، موسوعة المستشرقین، ترجمه صالح طباطبایى، تهران، روزنه، 1377.
6. حسینى طباطبایى، مصطفى، نقد آثار خاورشناسان، تهران، چاپخش، 1375.
7. راغب اصفهانى، حسین، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، 1416ق.
8. زرگرى نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام، تهران، سمت، 1378.
9. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1973م.
10. طبرى، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، بیروت.
11. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمى، نجف، مطبعة النجف الاشرف، 1387 ق.
12. عاملى جعفر، مرتضى، الصحیح من سیرة النبى، بیروت، دارالسیره، 1415ق.
13. مطهرى، مرتضى، پیامبر امى، چاپ پنجم: قم، صدرا، 1369.
14. مطهرى، مرتضى، مقدمه اى بر جهان بینى اسلامى، قم، صدرا، 1357.
15. وات، مونتگمرى، درآمدى بر تاریخ قرآن، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، قم، مرکز ترجمه قرآن، 1382.
16. وات، مونتگمرى، محمد فى مکه، تعریب شعبان برکات، بیروت، المکتبة العصریه، 1953م.
17. وات، مونتگمرى، محمد فى مدینه، تعریب شعبان برکات، بیروت، المکتبة العصریه، 1956م.
18. وات، مونتگمرى، محمد پیامبر و سیاستمدار، ترجمه اسماعیل والى زاده، تهران، کتابفروشى اسلامیه، 1344.
19. یوسفى غروى، محمدهادى، موسوعة التاریخ الاسلامى، قم، مجمع الفکر الاسلامى، 1417 ق.
20. امینى، ابراهیم، وحى در ادیان آسمانى، چاپ اول: قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1377.
21. سحاب، ابوالقاسم، فرهنگ خاورشناسان، تهران، مؤسسه جغرافیایى و کارتوگرافى سحاب، 1356.
22. دائرة المعارف القرن العشرین.
________________________________________
1 کارشناس ارشد تاریخ اسلام.
2. ابوالقاسم سحاب، فرهنگ خاورشناسان، و مصطفى حسینى طباطبایى، نقد آثار خاورشناسان، ص 148.
3. مونتگمرى وات، محمد فى مکه، ص 76.
4. همان، ص 76.
5. مونتگمرى وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ص 17.
6. همان، ص 18.
7. همو، محمد فى مکه، ص 90: «نستطیع التمییز بین نوعین من الوقایع، الخوف اولا من ظهور الله او حضوره و ما تملکه من یأس، ثانیاً، حتى ساورته افکار الانتحار».
8. ورقة بن نوفل، پسر عموى خدیجه بود که مذهب مسیحیت اختیار کرده بود. او درباره مسیحیت و بشارت عهدین به ظهور پیامبر بعد از حضرت عیسى، یعنى محمد(صلى الله علیه وآله) اطلاعاتى داشت.
9. مونتگمرى وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ص 27.
10. ابراهیم امینى، وحى در ادیان آسمانى، ص 138.
11. انبیاء (21) آیه 5: «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلام بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْیَأْتِنا بِآیَة کَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ».
12.مونتگمرى وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ص 27.
13. راغب اصفهانى، المفردات، ص 858.
14. نحل (16)آیه 68.
15. فصلت (41) آیه 41 و زلزال (99) آیه هاى 1 5.
16. طه (20) آیه 20.
17. مائده(5) آیه 111.
18. انفال (8) آیه 12.
19. نساء (4) آیه 163؛ یوسف (12) آیه 3 و انعام (6) آیه 9.
20. سید محمدحسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 159.
21. دائرة المعارف القرن العشرین، ج 10، ص 707.
22. طباطبایى، همان، ج 2، ص 160.
23. مرتضى مطهرى، مقدمه اى بر جهان بینى اسلام (وحى و نبوت)، ص 9.
24. انعام (6) آیه 124: «اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ».
25. شورى(52) آیه 51: «وَ ما کانَ لِبَشَر أَنْ یُکَلِّمَهُ اللّهُ إِلاّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجاب أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَبِإِذْنِهِ مایشاء».
26. شعراء (26) آیه هاى 192 194: «وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ».
27.مونتگمرى وات، محمد فى مکه، ص 100.
28. مونتگمرى وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ص 51.
29. همان.
30. همان.
31. براى مطالعه بیشتر ر.ک: مرتضى مطهرى، پیامبر امى، ص 40.
32. علامه جعفر مرتضى عاملى، الصحیح من سیرة النبى، ج 2، ص 93.
33. مونتگمرى وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ص 63.
34. همان.
35. همان.
36. همان، ص 62.
37. همان، ص 66.
38. همان، ص 67.
39. همان، ص 68.
40. مونتگمرى وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ص 17.
41. همان، ص 18.
42. همان، ص 26.
43. براى تبیین درست از وضع روحى پیامبر هنگام بعثت ر.ک: نهج البلاغه، خطبه قاصعه.
44. مونتگمرى وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ص 170.
45. همان، ص 20.
46. همان.
47. همان.
48. همان.
49. مونتگمرى وات، محمد فى مکه، ص 105.
50. الحاقه (69) آیه هاى 43ـ 46: «تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ * وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ».
سیستم انبارداری آنلاین
سامانه انبارداری
سیستم انبارداری
سامانه انبارداری آنلاین
سیستم انبار
سامانه انبار
سیستم انبار آنلاین
سامانه انبار
نرم افزار انبارداری آنلاین
نرم افزار انبارداری
انبارداری تحت وب
سیستم انبار تحت وب
سیستم مدیریت چند انبار
کاردکس کالا
کاردکس کالا در انبار
طبقه بندی انبار
مدیریت درخواست های PM
کدینگ کالا
مدیریت درخواست های
کاردکس مالی کالا در انبار
کاردکس مالی
رسید انبار
رسید ورود کالا به انبار
حواله انبار
حواله خروج کالا از انبار
درخواست کالا از انبار
ثبت درخواست از انبار
درخواست خرید کالا
ثبت درخواست خرید کالا
درخواست بازگشت کالا
بازگشت کالا به انبار
انتقالی بین انبارها
جابجائی کالا بین انبارها
رسید انبار مستقیم
ثبت کالا در انبار مستقیم
موجودی کالا در انبار
بروزرسانی خودکار موجودی کالا
نقطه سفارش کالا
نقطه سفارش
نقطه سفارش کالا در انبار
سیستم چند انباره
مدیریت چند انبار
سیستم تحت وب انبار
انبار وب بیس
حسابداری انبار
جانمائی کالا در انبار
افتتاح انبار