بررسی مقایسهای
زمینهها و آثار خشونت علیه زنان در خانواده
در مراجعین به مرکز پزشکی قانونی بابل(1380)
افسانه بختیاری* ؛ دکتر نادیا امیدبخش **
چکیده :
سابقهوهدف:
خشونت خانوادگی شایعترین شکل خشونت علیه زنان با بیشترین عوارض اجتماعی، روانیواقتصادی
است؛ لذا این تحقیق با هدف تعیین علل و آثار خشونت و نیز تعیین مشخصات فردی-
خانوادگی قربانیان انجام شده است. نتایج این تحقیق میتواند در شناسایی اینگونه
زنان و فراوانی این مشکل و نیز انتخاب راهکارهای حمایتی مناسب مفید واقعشود.
مواد و روشها :
مطالعه حاضر بهصورت توصیفی تحلیلی طی مدت یکسال (از فروردین تا اسفند 1380) روی
زنان مراجعهکننده به مرکز پزشکی قانونی بابل انجام شده است. از میان آنها، زنانی
که مورد خشونت همسر قرار گرفته بودند، بهعنوان گروه مورد (183) و سایر زنانی که
متأهل بودند و سابقة خشونت در خانواده را نداشتند، بهعنوان گروه شاهد
درنظر گرفته شدند (325). ابزار جمع آوری دادهها پرسشنامهای بوده که به روش
مصاحبه و معاینه تکمیل گردید.
یافتهها:
فراوانی خشونت خانگی در میان مراجعین 36% بود. یافتهها نشان دادند نوع جراحت
ایجاد شده غالباً فیزیکی بودهاست، اما 13% قربانیان اعمال فشار و خشونت جنسی را
در روابط جنسی عنوان نمودند. همچنین 71% زنان از علایم سایکوسوماتیک متعدد اظهار
تألم نمودند. شایعترین محلهای جراحت سر و گردن(3/22%) و بعد از آن اندامها
(6/21%) بود. بیشتر جراحات (54%) تنها از نوع ضرب بود، اما 41% بیماران در مجموع
(بهطور انحصاری یا در ترکیب با ضرب) دچار جرح شده بودند. ارزیابی فراوانی انواع
ضربها و جرحها نشان داد که گرچه شایعترین
نوع ضرب، کبودی
(4/42%) و شایعترین نوع جرح، حارصه یا
خراشیدگی (7/78%) بود، اما به24% زنان آسیب جدی و شدید واردشده بود. مهمترین
ابزار آسیب اجسام سخت (6/89%) بودند. بیشترین علت خشونت علیه زنان( به بیان
قربانیان) اعتیاد(1/31%) و مشکلات رفتاری (29%) بود. آزمونهای آماری ارتباط
معناداری را بین مشخصات فردی- اجتماعی و نیز بین مشخصات خانوادگی دو گروه مورد و
شاهد نشان داد.
بحث: یافتهها
نشان داد که شیوع خشونت علیه زنان در این مطالعه در مقایسه با سایر آمارها نسبتاً
بالاست و تظاهرات جسمی و روانی شدیدی دارد. این مطالعه آشکار کرد که اغلب خشونتها
در گروه سنی 40-20 سال| زوجین با مدت ازدواج کمتر از 10 سال و تعداد فرزندان کمتر
رخ میدهد. کارکنان بهداشتی- درمانی شامل پزشکان| ماماها| پرستاران باید بتوانند
زنان در معرض خطر را شناسایی نمایند و با تقویت مهارتهای خود| حمایتهای مناسبی
از اینگونه زنان بهعمل آورند.
کلیدواژهها:
خشونت علیه زنان، خشونت خانگی، عوامل خطرساز.
* کارشناس ارشد مامایی و عضو هیأت علمی
دانشگاه علوم پزشکی بابل.
**
پزشک مرکز پزشکی قانونی بابل.
*
عهدهدار مکاتبات: بابل، خیابان گنج افروز، دانشگاه علوم پزشکی بابل، گروه مامایی.
تلفن محل کار: 2229936 -2223841
0111.
Email:
a.bakhtiari@mubabol.ac.ir
مقدمه:
خشونت علیه زن
در خانواده متداولترین شکل خشونت علیه زنان است که غالباً توسط نزدیکترین افراد
خانواده مانند شوهر به وقوع میپیوندد(1). متأسفانه بهدلیل خصوصیبودن حریم خانه
درجوامع گوناگون، آمار دقیق و معتبری از فراوانی و درصد این نوع خشونت در جهان و نیز در کشور ما وجود ندارد. تخمین
زده میشود که این مسأله در بیش از نیمی از خانوادهها وجود دارد و از هر 4 زن یکنفر
در معرض خشونت است (2و3). شیوع آن درنقاط مختلف دنیا از 41-21% متفاوت است
(5-4).در بنگلادش تقریباً 50%| در کانادا در سال 1987، 62% | و در گینة جدید
پاپائو در فاصلة سالهای 82-1972، 73% از تمامی قتلها در زنان توسط همسران آنها
صورتگرفتهاست. در آمریکا
(1994) 4/1% از اقدام به خودکشیها در زنان سفیدپوست و 2/1% از این اقدامها در
زنان آفریقاییتبار را بر اثر خشونت خانگی دانستهاند(6).
خشونت
دارای عواقب جسمانی غیرکشندهای شامل: جراحت(از بریدگی تا شکستگی و آسیب اندامهای
داخلیبدن)، حاملگیناخواسته، بیماریهای مقاربتی(HIV/ایدز)،
سقط جنین غیرعمدی، PID، دردهای مزمن
لگن، سردرد، آسم، سندروم رودة تحریکپذیر، رفتارهایی نظیر استعمال دخانیات، اعتیاد
و الکلیسم ونیز عواقب مرگباری شامل
خودکشی، دیگرکشی، ضربه مغزی و مرگومیر مادر میباشد. عواقب روانی آن مانند
افسردگی، ترس، اضطراب، مشکلات تغذیهای، اختلالات جنسی، آسیبهای وسواس و آسیب
استرس پس از حادثه نیز اغماضناپذیر میباشد(7و8). ما در این تحقیق بر آنیم که ضمن
بررسی آثار و علل خشونت علیه زنان به شناسایی مشخصات قربانیان خشونت خانگی
بپردازیم. شاید این تحقیق بابی باشد برای پرداختن به موضوعات دیگر در این زمینه و
نیز جلب توجه مسئولین و افراد جامعه برای پرداختن جدی به این معضل اجتماعی.
مواد و روشها:
این مطالعه از
نوع توصیفی-تحلیلی میباشد. نمونة این پژوهش را کلیة خانمهای متأهل مراجعهکننده
به مرکز پزشکی قانونی بابل تشکیل دادهاند. نمونهها بهتدریج طی یکسال وارد
مطالعه شدهاند؛ بدینترتیب که از میان مراجعین، زنانی که موردخشونت همسران خود
قرار گرفته بودند و با طرح شکایت درمراجع قضایی و انتظامی به این مرکز ارجاع شده
بودند، بهعنوان گروه مورد ( 183) و سایر زنانی که متأهل بودند و سابقة خشونت در
خانواده را نداشتند و به عللدیگر غیر از
خشونت مراجعه نمودهبودند، بهعنوان گروه شاهد در نظر گرفته شدند (325). جمعآوری
دادهها با استفاده از پرسشنامه، مصاحبة حضوری و معاینة فیزیکی انجام شد.ابتدا
پرسشنامهای حاوی مشخصات فردی- اجتماعی و خانوادگی زنان در هر دو گروه به روش
مصاحبة حضوری تکمیل گردید. سپس درگروه مورد جهت بررسی آثار ضرب و جرح معاینة
فیزیکی انجام شد. در صورت لزوم برای اثبات بعضی از جراحات از پاراکلینیک (مانند
رادیوگرافی) یا مشاوره با سایر پزشکان استفاده شد. در صورت شدیدبودن جراحت، تاریخ
مراجعة بعدی جهت معاینة مجدد و بررسی طول درمان تعیین میگردید. از آزمون آماری T-test،
X2 و Mann-whitney
جهت تجزیه و تحلیل نتایج استفاده شد.
یافتهها:
یافتهها نشان
دادند که 3/26% از کل مراجعین به پزشکی قانونی را زنان تشکیل میدادند که 3/8% آنها
بهدلیل مامایی و بیماریهای زنان مراجعه نموده بودند. شیوع خشونت علیه زنان در
خانواده در مطالعة ما 36% بود که در مقایسه با آمارهای موجود در کشورهای درحالتوسعه(41%-21%)
شیوعبالایی است که البته بهنظرمیرسد در مطالعات مبتنی بر جمعیت از این مقدار هم
بالاتر باشد. نتایج تحقیق در مورد آثار ضرب و جرح نشان داد که گرچه نوع آسیب وارده
در اغلب موارد جسمی بود، اما 13% از زنان نیز (در مجموع) اعمال فشار و خشونت جنسی
را عنوان نمودند. علاوهبرآن 71% زنان از نشانههای سایکوسوماتیک مانند سرگیجه،
درد استخوانی، ازدستدادنوزن، اختلال خواب و طپش قلب اظهار تألم داشتند. بیشترین
نواحی آسیبدیده بهترتیب سر و گردن (3/22%) و اندامها (6/21%) بود. آسیب تنه بهتنهایی
3/3% بود. 5/47% زنان همزمان در بیش از یک ناحیه دچار آسیب شده بودند. همچنین
اگرچه بیشتر آسیبها تنها از نوع ضرب بود(54%)، 41% بیماران در مجموع (بهطور
انحصاری یا در ترکیب با ضرب) دچار جرحشدهبودند. ارزیابی انواع آسیبها در ضرب و
جرح نشان داد که گرچه شایعترین نوع ضرب| کبودی(4/42%) و شایعترین نوع جرح حارصه
(خراشیدگی) (7/78%) بود، اما 24% زنان دچار آسیبهای جدی و شدیدتر شامل انواع
شکستگیهای استخوانی و سوختگیهای درجة 2 و 3 شده بودند که بعضاً تهدیدکنندة حیات فرد
بودهاست (نمودار1).
7/2% قربانیان
نیاز به بستری شدن در بیمارستان داشتند. 11% بهدلیل شدتآسیبوارده بهمعاینة
مجدد نیاز پیداکردند. طول مدت درمان دراغلب زنان 3-2 هفته بود.
92% قربانیان سابقة قبلی
ضرب و جرح از سوی همسر را داشتند، در حالیکه تنها 24% آنها سابقة قبلی مراجعه به
پزشکی قانونی را داشتند. بیشترین ابزار مورداستفاده جهت ایجاد ضرب و جرح اجسام سخت
(6/89%) بود که البته در8/32% موارد همزمان از دو ابزار جهت ضرب و جرح استفاده شده
بود (بیشتر اجسام سخت + اجسام تیز). بررسی علت خشونت علیه زنان از دید زنان پاسخگو
نشان داد که شایعترین علت، اعتیاد (1/31%) و بعد از آن اختلالات رفتاری مرد(29%)
بوده است(نمودار 2).مقایسة مشخصات فردی- اجتماعی زنان
قربانی با گروه شاهد نشان داد که میانگین سنی زنان و مردان در گروه مورد بهمراتب
کمتر از گروه شاهد بود؛ یعنی اغلب آنها در دهة سوم و چهارم زندگی(39- 20 سال)
بودند ( بامیانگین سنی07/31 در مقابل 3/38 سال در زنان و 5/34 در مقابل 2/41 در
مردان). میزان بروز خشونت خانگی با افزایش مدت ازدواج کاهش یافت؛ بهطوریکه
بیشترین درصد بروز خشونت در زوجین با مدت ازدواج 10-2 سال بوده است (5/41%). از
نظر میزان تحصیلات تقریباً زنان گروه شاهد (6/48%) بیسواد بودند، در مقایسه با
2/14% در گروه مورد. این اختلاف در مورد همسران زنان نیز مشهود بود. همچنین درصد
بیشتری از زنان گروه مورد مشاغل درآمدزا داشتند (1/20% در گروه مورد در مقایسه با
1/11% در گروه شاهد)، در حالیکه میزان مشاغل ثابت و درآمدزا در همسران آنها بهمراتب
کمتر از گروه شاهد بوده است. بیشتر خانوادهها در گروه مورد ساکن شهر بودند. تمامی
مشخصات فردی – اجتماعی مذکور
در دو گروه اختلاف معناداری داشتند
P=0.000)).
مقایسة مشخصات خانوادگی نشان داد گرچه اکثریت زوجین در هر دو گروه زندگی مستقلی
(با همسر و فرزندان خود) داشتند، اما درصد بیشتری از زنان قربانی با والدین همسران
خود زندگی میکردند. بررسی سابقة خشونت در خانوادههای زوجین در دو گروه نشان داد
که سابقة خشونت درخانوادههای همسران زنان قربانی بهمراتب بیش از گروه شاهد بوده
است. همچنین از نظر وابستگی شدید مالی به اطرافیان (9/33% در گروه مورد در مقابل
20% در گروهشاهد)، وابستگیشدید احساسی به اطرافیان(24% در مقابل
8%)، ازدواج عاطفی (7/31% در مقابل2/12% ) و تصمیمگیرندهبودن مطلق مرد در
خانه(4/34% در مقابل 1/11%) اختلاف معناداری بین دو گروه وجود داشت((P=0.00 (نمودار 3).
بحث:
نتایج مطالعة
حاضر در مورد آثار خشونت خانوادگی نشان داد که فراوانی خشونت و شدت آسیب جسمی
وارده در این مطالعه بالا بود. در واقع از میان 41% جرح، 24% مربوط به آسیبهای
شدید جسمی مانند انواع شکستگیها و سوختگیها بود. همچنین 90% زنان همزمان بیش از
سه ضایعة ضرب و جرح داشتند. مطالعة انجامشده در کره نیز نشان داد که 38%زنان مورد
خشونت همسران خود واقع شدهاند که 12% آنها بسیار جدی بوده است. همچنین مطالعهای
که در سال 1997 در دو استان هندوستان انجام شد نشان داد که 41% زنان حداقل یکبار
توسط همسرانشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند که در 17% منجر به آسیبهای بسیار
شدید جسمی شده بود. مطالعات انجامشده در سایر کشورهای در حال توسعه نیز بهطور
مشابه نرخهای بالایی از خشونت را گزارش کردهاند. در یک مطالعة جمعیتی و بهداشتی
در سال 1995 درکلمبیا 21% زنان حداقل یکبار مورد ضرب و شتم قرار گرفتند(9). بههرحال
مهمترین علت بالابودن شدت آسیب جسمی در مطالعه ما آن است که این مطالعة در زنانی
انجام شد که بهدلیل شکایت از همسر به مرکز پزشکی قانونی آمده بودند، در حالیکه
اغلبمطالعات در این زمینه مبتنی بر جمعیت بوده است؛ لذا درصد زیادی از
زنان در هنگام انجام مطالعه آسیب جسمی خاصی از خشونت نداشتند. نکتة قابلتوجه دیگر
در این مطالعه آن بود که 92% زنان علیرغم سابقة قبلی ضرب و جرح از سوی همسر هیچ
مراجعة قبلی به پزشکی قانونی نداشتند که علت عمده آن حفظ حریم خانواده بوده است.
در مورد علت خشونت| همانند نتایج مطالعه ما| سایر مطالعات نیز نشان دادند که زنآزاری
در خانوادههایی که اعتیاد به الکل وجود دارد، بیشتر دیده میشود. فرهنگ، مسائل
روانی و عوامل شخصیتی نیز از جمله مواردی هستند که در گسترش پدیدة مذکور مؤثرند.
همچنین زنانی که همسران معتاد، زندانی یا سابقة سوء کیفر دارند، بیشتر کتک میخورند
و مردانی که شاهد کتکخوردن مادرانشان در
خانوادة پدری بودند و شوهران بیتفاوت به مسائل مذهبی، بیشتر کتک میزدند(12-10).
در مورد مشخصات فردی- اجتماعی دو گروه مطالعات متعددی نشان داده است که خطر خشونت
علیه زنان با افزایش سن زن کاهش می یابد. سن بالای ازدواج در زوجین بهدلیل کنترل
بیشتر روی منابع مالی با مقادیر کمتر خشونت همراه بوده است. همچنین سن پایین
ازدواج بهویژه در مردان (میانگین 18 سال)
احتمالاً بهدلیل فقدان مهارتهای کافی برای ایفای نقش همسر به احتمال بیشتری با
همسر آزاری همراه است(15-13). درمورد وضعیت اجتماعی-اقتصادی زنان، مطالعة ما نشان
داد که زنان قربانی نسبت به گروه شاهد تحصیلات بیشتری داشتند و نیز درصد بیشتری از
آنها شاغل بودند. مطالعات متعدد نشان میدهد که یک رابطة منفی مداوم بین سواد زن
و شوهر و خشونت خانگی وجود دارد. زمانی که هر دو فرد سوادی بالاتر از دیپلم دارند،
سطح خشونت خانگی بهطور قابلتوجهی کمتر است(17-16). البته در مطالعهای که توسط
قره باغی (1380) انجام شد نیز تعداد زنان بیسواد در میان زنان کتکخوردة مراجعهکننده
به پزشکی قانونی کمتر از گروه شاهد بود(10). علت این تفاوت ممکن است اقدام بیشتر
قربانیان با تحصیلات بیشتر به پیگیری و طرح شکایت باشد.
همچنین
بر اساس تحقیقی که در ایران انجام شد، زنآزاری در تهرانیها بیش از شهرستانیهای
مقیم تهران بوده است (9). مطالعات موجود در این زمینه همگی حاکی از بروز بیشتر
خشونت در جوامع بزرگتر میباشد. دلیل این امر شاید وابستگی بیشتر زنان بهمردان
در جوامع کوچکتر و چشم پوشی آنها از مشکلات موجود باشد. بررسی متغیرهای خانوادگی
در این مطالعه ارتباط معناداری را بین دو گروه نشان داد. نتایج مطالعاتمتعدد نیز
نشان میدهد که پشتیبانی والدین و فامیل زن ارتباط معکوسی با میزان خشونت دارد؛ بهطوریکه
در مواردی که زوجین در خانة والدین زن مقیم باشند، میزان خشونت 50% کمتر از موارد
دیگر است. زنانی که بهصورت دستهجمعی با خانوادة همسر زندگیمیکردند، بیشتر کتکمیخوردند
(11و18). در مطالعة قره باغی (1380) مردانی که علیه زنان دست به خشونت میزنند و
به ایراد ضرب و جرح میپردازند، غالباً متعلق به خانوادههایی هستند که در آن
خانوادهها خشونت وجود داشته است.اصولاً این افراد شخصیتی پرخاشگر دارند و تعداد
زیادی از آنها بیماریهای روانی و معمولاً از نوع افسردگی دارند(10). همچنین عدمثبات
وضعیت اقتصادی و ناپایداری در تصمیم گیریها نیز میتوانند منجر به بروز بحران در
خانواده شوند. ارتباط این متغیرها با افزایش بروز خشونت در سایر مطالعات نیز نشان
داده شده است(20-18). بهعلاوه اعتقاد به سلطة مرد در خانواده در بعضی جوامع مثل
جامعة ما این تصور را ایجاد میکند که مرد باید حاکم خانه باشد و بهدنبال این
تصور هر حرکتی از سوی زن با خشونت مواجه میشود.
بنابر
یافتههای این پژوهش خانوادههای ذیل پرخطر محسوب میشوند:
خانوادههای
جوان (سن و مدت کمتر ازدواج)| زنان باسواد و دارای مشاغل در آمدزا و همسران با
مشاغل غیرثابت| خانوادههای ساکن شهر| زنانی که با والدین همسر زندگی می کنند|
همسران معتاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی| مردانی با سابقة خشونت در پدران آنها|
خانوادههایی با وابستگی شدید مالی و احساسی به اطرافیان| ازدواجهای عاطفی.
شناسایی افراد پرخطر و حمایتهای مناسب از آنها توسط سیستم بهداشتی| قوانین حقوقی
و انتظامی میتواند از این معضل رو به رشد اجتماعی پیشگیری نماید.
References:
1. Junson B| Junson C.
The domestiv violence: In:
Murry J| Apgar B| editors. Women’s health care handbook. 2 nd ed. 2000| PP. 92-101.
2. Scobie J| McGuire. The silent enemy: Domestic violence in pregnancy.
Brit J Midwifery 1999; 7(4):259-62.
3. Price S| Baird K. Domestic violence in pregnancy the practicing.
Midwife 1999; 4 (7):12-14.
4. Jones RF| Horan DL. The American college of obstetricians and
gynecologists: a decade of responding to violence against women. Int J Ob Gy
1999; 58:43-50.
5. Fraser J. Clarly is sixteen. Practic Midwife 2001 July/ August;
4(7): 20-21.
6- مرکز مطالعات و تحقیقات زنان. گزارش کارگاه خشونت علیه زنان و
روشهای پیشگیری و حمایت از قربانیان آن. معاونت بهداشتی وزارت بهداشت درمان و
آموزش پزشکی. آبان 1379.
7- فرهادیان ط. سوء رفتار در خانواده، سوء رفتار نسبت به
زنان، کودکان و سالمندان. خلاصة مقالات همایش سراسری سلامت در خانواده، دانشکدة
مامایی اراک. مهر1380. ص56.
8- موحدی عف؛ احدی ف. قربانیان خاموش. خلاصة مقالات همایش
سراسری سلامت در خانواده، دانشکدة مامایی اراک. مهر1380. ص25.
9- رفیعیفر ش. خشونت علیه زنان معضلی رو به رشد. ادارة کل
ارتباطات و آموزش بهداشت وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی. مرداد1378.
10- قره باغی ر. خشونت علیه زنان. مجلة درد. سال دوم،
شمارة دهم، بهمن 1380: 63-62.
11- متولی امامی م و همکاران. بررسی توزیع فراوانی انواع
همسرآزاری در شهر کرج. خلاصة مقالات همایش سراسری سلامت در خانواده، دانشکدة
مامایی اراک. مهر1380. ص 30.
12- میزا بابایی ع. بررسی رابطه وضعیت اقتصادی- اجتماعی با همسر
آزاری در زنان مراجعهکننده به مراکز پزشکی قانونی استان مرکزی در سالهای79-1378.
خلاصة مقالات همایش سراسری سلامت در خانواده، دانشکدة مامایی اراک. مهر1380. صفحه
33.
13- پوررضا اق. بررسی توزیع فراوانی انواع همسرآزاری در
شهر اصفهان79-1378. انجمن تنظیم خانواده جمهوری اسلامی ایران.1380.
14.Stenson
K. Women’s attitudes to being asked about exposure to violence. Midwifery 2001.
17:210.
15.Shepherd
Jp| et al. Trends in community violence in England and wales (1995-1998): accident and emergency department
perspective. Emerg Med J 2001 Mar; 18(2): 105-109.
16.Ellsberg
M. Research domestic violence against women: methodological and ethical
considerations. Study Fam Plann 2001 Mar; 32 (1): 1-16.
17.
WHO. Violence against women
information pack: a priority health issue. 1997 July; {www document}. Available
at: URL http:// www.who.int/frh-whd/Vaw/info
pack.
18.
Smikle CB. Physical and
sexual abuse in a middle-class obstetric population. South Med J 1990; 18(3):
983-988.
19.
Bassuk El. Post-traumatic stress disorder in extremely poor women: implications
for health care clinicians. JAM Med Women’s ASSOC. 2001; 56(2): 790-798.
20- پوررضا اق. بررسی آگاهی و نگرش مردم جنوب تهران نسبت به خشونت
خانگی وخشونت علیه زنان. انجمن تنظیم خانواده جمهوری اسلامی ایران. اردیبهشت 1381.
سیستم انبارداری آنلاین
سامانه انبارداری
سیستم انبارداری
سامانه انبارداری آنلاین
سیستم انبار
سامانه انبار
سیستم انبار آنلاین
سامانه انبار
نرم افزار انبارداری آنلاین
نرم افزار انبارداری
انبارداری تحت وب
سیستم انبار تحت وب
سیستم مدیریت چند انبار
کاردکس کالا
کاردکس کالا در انبار
طبقه بندی انبار
مدیریت درخواست های PM
کدینگ کالا
مدیریت درخواست های
کاردکس مالی کالا در انبار
کاردکس مالی
رسید انبار
رسید ورود کالا به انبار
حواله انبار
حواله خروج کالا از انبار
درخواست کالا از انبار
ثبت درخواست از انبار
درخواست خرید کالا
ثبت درخواست خرید کالا
درخواست بازگشت کالا
بازگشت کالا به انبار
انتقالی بین انبارها
جابجائی کالا بین انبارها
رسید انبار مستقیم
ثبت کالا در انبار مستقیم
موجودی کالا در انبار
بروزرسانی خودکار موجودی کالا
نقطه سفارش کالا
نقطه سفارش
نقطه سفارش کالا در انبار
سیستم چند انباره
مدیریت چند انبار
سیستم تحت وب انبار
انبار وب بیس
حسابداری انبار
جانمائی کالا در انبار
افتتاح انبار