تنگناها و
موانع توسعه علم و فناوری در ایران با نگرشی بر صنایع و علوم مواد (متالورژی)
دکتر جلال
حجازی
استاد بازنشسته دانشگاه علم و صنعت
غلامرضا بیات
عضو هیئت علمی پژوهشگاه مواد وانرژی
تاریخچه
ایران،
همانگونه که از نظر تاریخی کشور کهنسالی است، از نظر صنعت و بویژه صنایع مبتنی بر
مواد طبیعی و ساختگی نیز کهنسال و دیرینهپا است. ایران بخش مهمی از منطقه
”اروآسیا“ و در میانه کمربند (دره) تمدن
قرار دارد که به احتمال قریب به یقین، عصر آهن در این منطقه آغاز شده است. آهن،
مس، سرب، طلا، نقره، جیوه، روی (به احتمال بسیار مقصود از واژه روی در ادبیات و
فرهنگ ایرانی برنج یا مفرغ است و رویین تن نیز از همین واژه ساخته شده است) را میشناختند.
از سنگها و صخرهها بناهای عظیم میساختند و در بندهای آن به منظور مقاومت در
مقابل زلزله، سرب میریختند (آثار پاسارگاد و تخت جمشید) و سنگ مرمر را برای
استحکام و زیبایی به کار میبردند. کاهگل (اولین کمپوزیت به معنای علمی آن) را در
بناها و به منظور روکش کاری به کار میبستند و اولین مردمانی هستند که به تولید و
کاربرد، آجر پرداختند و صنایع سفال و کاشی و همچنین انواع رنگهای معدنی را توسعه
فراوان دادند.
آن
هنگام که اروپا در تاریکیهای قرون میانه فرو رفته بود، آنان هنوز میدرخشیدند و
آن هنگام که پردههای تاریکی از پیشانی اروپا، کنار میرفت، آرام آرام به درون
سیاهیها غلتیدند، فرو رفتند، به هیچ چیز جدیدی دست نیافتند، محافظه کار و تقدیری
شدند، حرفهها و صنایع نه آنکه تکامل نیافتند، بلکه به تدریج از حد دوران قدیمتر
خود، پایینتر آمدند. مردمان خسته از جهانگشاییها و جنگهای توان فرسای قومی و
قبیلهای، عظمت، هویت و آینده را به فراموشی سپردند، بطوریکه در آغاز قرن نوزدهم،
ایران سرزمینی است، قرون وسطایی و مورد طمع قدرتهای بزرگ برخاسته از انقلاب
صنعتی.“ شهرهای ایران درنیمه اول قرن نوزدهم، هیچ شباهتی به شهرهای گذشته ندارد و
با شهرهای اروپایی که از کارخانهها و مدارس آکنده است، قابل مقایسه نیست. تولید
براساس روشهای ساده انجام میگیرد و نظام استاد – شاگردی، تنها روش آموزشهای فنی است. کارگاهها بسیار
کوچک، تعداد کارگران اندک و روزمرگی بر تمامی آنها حاکم است که هجوم کالاهای
اروپایی، اندک رمق باقیمانده حرفهها و پیشههای دستی ایران را از میان میبرد و
برخلاف اروپا که بازرگانان خود به نیروی سرمایه مولد تبدیل شدند، در ایران،
بازرگانان، سود نهایی را در سند کالاهای اروپایی یافتهاند.
و این ماجرا هنوز
نیز به نوعی دیگر و با روشهای نوینتر ادامه دارد.
درک
اختلاف فاحش عقبماندگیها و مشاهده قدرت اروپا، موجب گردید که بسیاری از تصمیمسازان
و تصمیمگیران ایرانی، گاه مرعوب و گاه مجذوب شوند و در هر حال توان و تاریخ و
فرهنگ خود را به فراموشی بسپارند وگاه چنان برای حفظ آن به مبارزه برخیزند که چشم
بر هر گونه تغییر و تحول بربندند و در این روزگار است که تاریخ ما، مشحون از وقایع
و اتفاقات متضاد و ناهمسو است.
در کنار
آموزش سنتی مکتب به مدرسهسازی، در کنار حکومتهای خودکامه و مستبد به دارالفنون و
دانشگاهسازی، در کنار دکانهای حرفهای به کارخانهسازی مدرن، در کنار محو صادرات
بومی به مسابقه در واردات و در کنار حکومت مشروطه به خودکامهترین حکومت استبدادی
میرسیم. در حالی که تمام سنتهای حرفهای، سیاسی، و حتی اجتماعی خود را نابود میسازیم،
به الگوگیری نامنظم از کشورهای پیشرفته میپردازیم و در این راه چنان گستاخانه گام
مینهیم که کوششهای پارهای از رجال و مردمان اندیشمند و ایرانخواه، نیز راه به
جایی نمیبرد و اغلب این گونه مردمان با جلادخانهها و زندانها، آشنایی دائمی مییابند.
مروری
بر تحولات و دگرگونیهای صنایع مواد
دگرگونیها
و تغییرات (عمداً از کاربرد واژه تحول اجتناب میکنیم) صنایع کشور و صنایع فلزی آن
در دوران دویست سالهای که پرده آخر تاریخ ما تاکنون است، داستانی غمانگیز و عبرتآموز
است که در محور صنعتی آن با وارد کردن کارشناس برای توپریزی تا فرستادن
استادکاران به کشورهای دیگر آغاز گردید و با تاسیس کارخانههایی با برنامهریزی،
دانش فنی، ابزارگان و تجهیزات از کشورهای دیگر ادامه یافت و این ماجرا نیز تا
امروز ادامه دارد.
قورخانه
با برنامه اولیه بازگشتگان از روسیه در سال (1270 شمسی) تاسیس شد و دو سال قبل از
آن حاج امینالضرب میخواست با کمک فرانسویها، کارخانه آهن آب کنی در نور
مازندران ایجاد نماید (همانجایی که در زمان نادر کارخانه توپریزی و گلولهسازی
دایر بود) و بالاخره، متوقف شد.
راهآهن
حضرت عبدالعظیم توسط بلژیکیها (1271 شمسی) دایر گردید و در سال 1306 قورخانه توسط
آلمانیها بازسازی شده و به صنایع مهماتسازی تبدیل گردید، در حالیکه بخش اولیه آن
تا حدود 25 سال پیش در میدان سپه دایر بود.
از آن
سالها تاکنون، اکثریت قریب به اتفاق صنایع مواد و متالورژی ایران، توسط شرکتها و
برنامهریزهای یکی از کشورهای صنعتی ایجاد، سرپرستی و نظارت شده و گاه آموزشهای
حرفهای نیز توسط همان کشورها و با همان زبان و اصطلاحات خود داده شده است. مهمتر
آنکه آن بخشهایی که عملاً کشوری بیگانه در انتقال و تدوین فناوری آن نقشی نداشته
است، تمام تجهیزات و ابزارگان مهم و اصلی آن وارد شده است و متاسفانه این ماجرا
نیز ادامه دارد.
کارخانه
لوله و ماشینسازی ایران 1340 با مشاوره
دکبر آلمان
کارخانه
اشتاد 1341 با برنامههای میتسوبیشی ژاپن
کارخانه
مالی بل 1344 با برنامه و مشاوره شرکت کیکندای یوگوسلاوی
کارخانه
ماشینسازی تبریز 1346 با شرکتهای چکسلواکی
کارخانه
تراکتورسازی تبریز با مشارکت شرکتهای رومانیایی و چندین شرکت انگلیسی و سوئیسی
1347
کارخانه
ذوب آهن اصفهان 1348 با برنامهریزی، آموزش و ابزارگان روسی
کارخانه
ماشینسازی اراک 1351 با برنامه و آموزشهای روسی
کارخانه
تولید آلومینیوم (ایرالکو) 1354 با برنامهریزی، مشاوره و آموزش آمریکاییها
کارخانه
صنایع مس 13 با برنامهریزی و
فناوری آمریکایی و ایتالیاییها
و همچنان فولاد مبارکه، صنایع اسفراین، صنایع نسوز، صنایع
شیشه، سرامیکها و بسیاری دیگر در تمام دورانهای قبل و بعد از انقلاب نیز به
همانگونه است، بطوری که در یک عبارت ساده میتوان چنین نوشت:
صنایع
ایران در تنوع بسیار زیاد که در هیچ کشور پیشرفته صنعتی همتا ندارد بدون ترسیم
سیمای آینده و بدون تدوین یک نظام صنعتی پایدار و ترسیم هر گونه نیاز و برنامههای
خود، بازار مکارهای است از مجموعه ابزارگان و تجهیزات، برنامهها و نظامهای
گوناگون جهانی که به سختی میتوان جهات مشترکی براساس شرایط اجتماعی ایران برای
آنها یافت، زیرا بسیاری از بنیانگزاران و برنامهریزان آن، قبلاً سود خود را در
ستد کالا، ابزارگان و فناوری از بیگانه بردهاند و اگر امروز چرخشی و یا گردشی
وجود دارد، موضوعی است تحت عنوان اشتغال و نه موضوعی براساس بهرهوری، رقابت
نوآوری، حضور در عرصه جهانی و ماندن پایدار.
صنایع
در ایران نظیر برج بابل هستند که مردمانش زبان هم را نمیفهمند، چه هر واحدی به
گونهای ایجاد شده و مردمانش به نوعی دیگر آموزش دیدهاند و نظام و زبان مشترکی
ندارند و بنابراین ارتباطی نیز با هم ندارند.
در محور
آموزشهای علمی، موضوع شایان توجه و تعمق بیشتری است، چه ظاهراً روند توسعه و
دگرگونی آموزشهای عالی به وضوح روند بنیانگذاری صنایع جدید نیست.
آموزش
صنایع متالورژی ایران، در رشتههایی معدود نظیر ریختهگری، سفالسازی، آهنگری،
کاشیسازی و آجرسازی به صورت سنتی و براساس نظام استاد– شاگردی، بدون هر گونه تغییری قرنها، ادامه داشت. تاریخ
آموزش فنی و حرفهای ما، هیچ نشانهای از آموزشکده، مدرسه یا مکتبی که در آن
اینگونه حرفهها را بیاموزند در خود ثبت نکرده است. حتی از استادکارانی که در
دوران اولیه قاجاریه به روسیه و انگلستان اعزام شدند، گزارشی وجود ندارد که آنان
جز با همان روند استاد-شاگردی یافتههای خود را به دیگران منتقل کرده باشند. در
این حال است که با تاسیس دارالفنون (1239 شمسی) برای اولین بار با آموزش (عالی؟
حرفهای؟) معدن روبرو میشویم که در دوران 12 سال فعالیت اولیه خود چهار مدرس دارد
که دو نفر از آنها اتریشی و دو نفر فرانسوی هستند. پس از ایجاد کارخانه قورخانه
نیز شواهدی برای نوعی آموزش حرفهای در دست است. هنرستان صنعتی و هنرسرای عالی در
سال 1308 تحت نظارت و برنامهریزی آلمانیها تشکیل گردید، که به دلیل تمایل
بنیانگذاران و همچنین تمایل داوطلبان از همان ابتدا از دوره آموزش حرفهای بصورت
پیوسته تا دوره لیسانس (مهندسی) ادامه یافت که بخش عالی آن در دوران جنگ دوم
متوقف گردید و بخش هنرستانی آن هنوز هم تحت نام هنرستان صنعتی به فعالیت خود ادامه
میدهد و مجموعهای از برنامههای کاردانی و کارشناسی را نیز دارد. در این هنرستان
و سایر هنرستانهای کشور از سال 1338، علاوه بر آموزش فلزکاری، آموزشهایی در سطح
بخشی از متالورژی (ریختهگری، جوشکاری و ...) دایر گردید.
دانشگاه
تهران (1313)، رشتههای معدن و مکانیک را داشت که دروسی از متالورژی و مواد را نیز
تدریس میکردند ولی اولین محلی که آموزش (بخشی از متالورژی) در آن همراه با مدرک
تحصیلی در همان رشته ارائه گردید هنرسرای عالی فنی بود که با اصلاح اساسنامه آن
در سال 1336 به پذیرش دانشجو پرداخت. برنامههای فنی این موسسه توسط آمریکاییها و
تجهیزات آن از محل کمکهای اصل 4 تامین گردید و تا سال 1344 با دو نوع تغییر،
جمعاً 37 نفر در رشتههای ریختهگری و ذوب فلزات فارغالتحصیل داشت که حدود 23 نفر
آنان با درجه فوق لیسانس و بقیه لیسانس بودند.
دانشگاه صنعتی شریف 1344، اولین
دانشگاه صنعتی است که رشته متالورژی بصورت کامل در آن تاسیس و تدریس گردید.
هنرسرایعالی فنی در سال 1350 با تغییرنام از هنرسرا به دانشکده علم و صنعت و در
سال 1357 از دانشکده به دانشگاه نیز ابتدا دارای گروه متالورژی در بخش ماشینسازی
و سپس دارای دانشکده متالورژی و اینک مهندسی مواد گردیده است. در سال 1354 با
تغییرنام دانشگاه شیراز به دانشگاه پهلوی، رشته مواد به عنوان بخشی از مهندسی
مکانیک در این دانشگاه ایجاد شد و در همین زمانها است که در دانشکده فنی دانشگاه
تهران نیز رشته متالورژی از معدن جدا و بصورت یک گروه مستقل درآمد.
رشته متالورژی و مواد، در دو دهه
گذشته از نظر کمی و کیفی، توسعه شدیدی یافت بطوری که هم اکنون رشتههای مختلف
مهندسی مواد (متالورژی و سرامیک) در اکثر شهرها و مراکز دانشگاهی کشور، دانشجو میپذیرد
و تدریس میشود.
دانشگاههای سراسری، تهران، صنعتی
شریف، علم و صنعت، صنعتی امیرکبیر، صنعتی اصفهان، کرمان، شیراز، مشهد، اهواز،
تبریز، سهند تبریز، سمنان، بینالمللی قزوین و یزد و دانشگاههای آزاد در بسیاری
از نقاط کشور و از جمله علوم و تحقیقات تهران، کرج، نجفآباد، سیرجان، کاشان و ...
و همچنین مراکز وابسته به نهادها و سازمانها، صنایع دفاعی، دانشگاه امام حسین،
مالک اشتر و ... در حقیقت بیش از 40 مرکز آموزش عالی و پذیرش بیش از 2000 دانشجو
در سال اول را شامل میشود، در حالی که در سال 1336 اولین پذیرش دانشجو در این
رشته با 5 نفر و در یک مرکز انجام گردید.
مدرسان این مراکز عالی، عموماً فارغالتحصیلان
دانشگاههای داخل هستند که اکثراً با استفاده از بورسهای دولتی و به مقیاس کمتری
با هزینههای شخصی، مدارک عالیتر خود را از دانشگاههای خارج از کشور کسب کردهاند
که در این میان فارغالتحصیلانی از کشورهای آمریکا، انگلستان، آلمان، کانادا،
فرانسه، اتریش و روسیه، بیشترینها هستند و اخیراً با توجه به سیاستهای وزارت علوم،
فارغالتحصیلانی از سایر کشورها، نظیر هندوستان، ژاپن، روسیه، لهستان، ایتالیا،
ترکیه، رومانی و ... نیز در میان آنان وجود دارد.
از سال 1364 دورههای کارشناسی ارشد و
از سال 1369، دورههای دکترا در رشتههای مهندسی مواد گشوده شد که ابتدا بررسیهایی
نظیر توانسنجی، تعداد استادان و ابزارگان برای صدور مجوز به عمل میآمد که اینک
لزومی بر چنین بررسیهایی مشاهده نمیشود.
در حقیقت از نظر استادان، با تنوع
وسیعی از فارغالتحصیلان کشورهای گوناگون روبرو هستیم که از یک طرف عاملی برای
جلوگیری از تدوین نظام آموزشی مهندسی مواد محسوب میشوند و از طرف دیگر با بینظمیهایی
در مورد نحوه تدریس نحوه آزمونگیری، تحقیق و بررسی پایاننامهها، ارائه مقاله
روبرو هستیم که شایسته روش و روند علمی نیست.
تنگناها و موانع توسعه
صنایع مهندسی مواد و همچنین مراکز
آموزش عالی آن از نظر دگرگونیهای کمی و کیفی در طی 4 دهه اخیر، رشد و توسعه
فراوان یافتهاند، حتی رشد کمی و کیفی تولید و رشد علمی از نظر معیارهای موجود در
این رشته به گونهای است که مجموعاً توسعه آن را میتوان در میان سه فعالیت اصلی
توسعههای ایران قرار داد و اگر با معیارهایی که برای سنجش توسعه وجود دارد (و در
بسیاری موارد به ما تحمیل میشود)، نحوه پیشرفتها سنجیده شود، چارهای نیست جز
آنکه بگوئیم این رشته از نظر فعالیتها، توسعه فراوان یافته است، به آمار و ارقام
زیر توجه شود:
1- تعداد
دانشجو از 5 نفر در سال 1336 به بیش از 7500 نفر در سال 1381 به معنی رشد 5/17
درصد در سال است که اگر به توقفهای پذیرش در 4 سال بعد از انقلاب توجه کنیم نسبت
درصدی آن از رقم فوق بیشتر میشود.
2- تعداد
اعضای هیئت علمی دانشگاهها با مدارج بالاتر از کارشناسی و با توجه به حذف پارهوقتها
و نیمهوقتها از سال 1358 تاکنون با رشدی معادل 11 درصد همراه بوده است، علاوه بر
آنکه مدارک تحصیلی بسیاری از آنان از کارشناسی و کارشناسی ارشد به دکترا نیز تبدیل
شده است.
3- دانشجویان
تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد و دکترا) که 20 سال پیش اصولاً وجود نداشت اینک
مجموعهای بیش از 1000 نفر را تشکیل میدهند که عرصه جدیدی از تحقیقات بنیادی و
کاربردی را گشودهاند، بطوری که تعداد مقالات پذیرفته شده در سمینارها و کنگرههای
داخلی و خارجی از 300 مقاله در سال بیشتر است، در حالی که در سال 64، به زحمت میتوانستیم
10 مقاله برای برگزاری یک سمینار سالانه پذیرش نمائیم. به همین نسبت تعداد مقالات
در نشریههای بینالمللی و خارجی نیز رشدی معادل 10 تا 15 درصد در سال داشته است،
در حالی که در نشریات تخصصی داخلی، میزان رشد آن بسیار بیشتر از اعداد و ارقام فوق
است.
4- تعداد
فارغالتحصیلان رشته مواد و متالورژی در بخش صنعت و برنامههای صنعتی از 1662 نفر
در سال 1363 (پس آمار جامعه ریختهگران ایران) به بیش از 15000 نفر در سال 1381
رسیده است که رشدی معادل حدود 18 درصد در سال را نشان میدهد.
5- ارتباط
صنعتگران با دانشگاهیان از طریق ایجاد انجمنهای غیردولتی نظیر جامعه ریختهگران
ایران (1358)، انجمن مهندسین متالورژی ایران (1372)، انجمن خوردگی، انجمن جوش و
مهندسی جوش، انجمن سرامیک (1374)، انجمن سطح، انجمن آهن و فولاد 1377 و انتشار
فصلنامهها و برگزاری کنگرهها و همایشهای سالانه و دوسالانه بسیار توسعه یافته
است.
6- از
نظر تولید نیز آمار و ارقام نشانگر، رشد و توسعه بسیار زیادی است که در صنایع آهن
و فولاد، آلومینیوم، مس و همچنین سرامیکها،
نسوزها و ... حاصل شده است.
7- توان
تجهیزاتی و ابزارگان در بخشهای صنعت و دانشگاه و به ویژه در دوران سازندگی و از
طریق خرید خارج، بسیار افزایش یافته است که با دورههای قبل قابل مقایسه نیست.
8- مراکز
پژوهشی وابسته به دانشگاهها و یا وابسته به نهادها و صنایع و همچنین مراکز پژوهشی
مستقل و خصوصی توسعه بسیار یافتهاند، در حالی که تعداد این مراکز در سال 1350،
صفر و در سال 1359 فقط یک موسسه بوده است.
اگر
قرار نبود که صادقانه به بررسی تنگناها و موانع توسعه علم و فناوری بپردازیم، به
گفتهها و نوشتههای فوق بسنده میکردیم و همچون بسیاری از مسئولان از توسعه و
پیشرفت، بسیار سخن میگفتیم و گزارش را با یک نتیجهگیری مطلوب در همین جا خاتمه
میدادیم ولی سوالهای اصلی هنوز بیپاسخ ماندهاند.
چرا با
این همه پیشرفتها، احساس توسعهیافتگی نداریم؟
چرا سهم ما در نوآوریهای علمی و فنی
جهان هنوز نزدیک به صفر است و ما منتظر هستیم که دیگران به نوآوری برسند و ما آنرا
دوباره و چندباره وارد کنیم؟ صنعت را وارد میکنیم ولی هنوز صنعتی نشدهایم.
چرا با آنکه بسیاری از صنایع کشورمان
را از طریق خرید فناوری و ابزارگان خارجی راه انداختهایم، هنوز برای دومین،
سومین و چندمین آنها باید به همان شیوه عمل کنیم.
چرا در عرصه تولید و فروش فناوری
جایگاهی در جهان نیافتهایم و به اصطلاح در بر همان پاشنه میچرخد؟ چرا هنوز به
محصولات خود باور نداریم و نوع خارجی آن (حتی ترکی و کرهای آن) را تا چندین برابر
قیمت به محصولات خودی ترجیح میدهیم.
چرا برای نوسازی صنایع کشورمان، هنوز
باید از بودجه عمومی کمک بگیریم و با آن از خارج ابزارگان جدید وارد کنیم.
و بسیاری از چراهای
دیگر که برای آنها:
پاسخی روشن نیافتهایم
و اگر یافتهایم
روشی برای آن نمیشناسیم
و اگر میشناسیم
آنها را نمیتوانیم
اجرا کنیم و اگر اجرا کردیم
نتیجه بخش نبوده است.
تنگناها و موانع توسعه علمی و فناوری
ایران در بسیاری جهات از تنگناها و موانع عمومی آنها خارج نیست. صنعت متالورژی و
علوم متالورژی، نظیر سایر صنایع و علوم، خارج از خاستگاه اجتماعی و خارج از ارتباط
با دیگر فعالیتهای انسانی مفهوم و معنا ندارد. این رشته از فعالیت، نظیر تمام
فعالیتهای فکری، علمی، هنری و عملی انسان در یک خلاء اجتماعی شکل نمی گیرد و
مانند تمامی آنها به سیاست، حکومت، فرهنگ، اقتصاد، ارتباطات، زیربنای اجتماعی و
امنیت همه جانبه وابسته است و از همین رو است که در هر گونه تحلیلی در مورد بررسی
علل و موانع توسعه و یا عوامل پیشبرد آن در تمام زمینهها اعم از مهندسی، پزشکی،
کشاورزی، بازرگانی، دفاعی و ... به عوامل مشترکی برخورد میکنیم که از موضوع حرفهها
و تخصصها خارج است و باید بصورت اصولی و کلی با آنها پرداخته شود، آنگاه که در
مبارزه با نقطه آسیبپذیر جامعه و فرهنگ خود پیروز بیرون آمدیم، میتوانیم موانع و
مشکلات حرفهها و رشتهها را جداگانه بحث کنیم. در پیامد این گزارش کوشش میکنیم
هر دو زمینه عام و خاص را بررسی کنیم، هر چند بر این باور هستیم که مشکلات خاص
صنایع و علوم متالورژی نیز از مشکلات و موانع عام جدا نیستند.
موانع عام:
در میان تنگناهای عام چهار اصل یا
چهار پدیده وجود دارد که تمام و یا اکثریت نابسامانیهای ما بصورت مستقیم از آنها
ناشی میشود، هر چند قادر نیستیم در این گزارش تمام بارهای منفی موجود را بصورت
مستقیم به آنها نسبت دهیم.
تنگناهای دموکراسی:
اگر دوران دموکراسی یونان را محور
قرار دهیم، به این نتیجه میرسیم که جهان همواره بر محور استبداد و خودکامگی فردی،
گروهی، حزبی و قبیلهای چرخیده است، ولی بیش از 500 سال است که نوعی دموکراسی و
اگر نه به معنای سپردن حق حاکمیت مردم به مردم و بلکه به معنای مشارکت مردم (و نه
مشارکت دادن مردم) در جهان و به ویژه جهان غرب وجود داشته است که دامنه آن در 200
سال اخیر وسیعتر و نظام آن قانونمندتر شده است. در ایران کوششهای آزادایخواهانة
مشروطیت، سابقهای یکصد ساله دارد، که هر چند از نظر نظام سیاسی موفق شد، ولی هدفهای
آن پس از مدت کوتاهی نقش بر آب شد و این بار زیر نقاب مشروطیت، قانون، انتخابات،
مردم، آزادی، دموکراسی و دانشگاه، چهره استبداد به وحشیانهترین صورت و با دورویی
و ناصداقتی پنهان گردید و در زیر لایههای ضخیم استبداد نوین، تمام واژههای
دموکراسی بیمعنا شدند و بسیاری از آرزوها به آه تبدیل شد.
مردم نیز چون حکومتگران، نفاق و
دورویی پیشه کردند و با نفاق و دورویی پاسخ آنان را دادند و اکثریت به جای باور به
هویت و منافع ملی، فقط به باور و سهم خود اندیشیدند.
نتیجه استبداد ریاکارانه، چنان در
اندیشه و فرهنگ ما ریشه دوانید که حتی انسانهای فرهیخته و علاقمند به توسعه این
مرز و بوم، خود به نوعی مستبد و دیکتاتور شدند و راه نجات را فقط سلایق خود و
عقاید و آراء خود دانستند و از اینرو ما در تمام زمینههایی که در توسعه
فرایندهای اجتماعی میتوانست راهگشا باشد، عقیم و ابتر ماندیم زیرا:
ناگزیر شدیم که به هیچکس اعتماد نکنیم
برای حفظ امنیت خود، ناگزیر فقط به
خود اندیشیدیم
برای هر قانون مستمسکی برای فرار و یا
سوءاستفاده بیابیم
براساس خواست حاکمان و روسا عمل کردیم
با تغییر حاکمان توبه کردیم و آنها را
تایید کردیم
در همان حال آنها را باور نداشتیم
برنامهریزی را نفهمیدیم
کار گروهی را نشناختیم
منافع ملی را فراموش کردیم
آینده را به تقدیر وانهادیم
و در این میان آنانکه
قویتر بودند و آشناتر، خوداندیشی را تا ورای مرزهای خیانت و جنایت و فروش سرمایههای
کشور تحت نامهای فریبنده توسعه دادند.
فقدان دموکراسی به عنوان اصلیترین
مانع توسعه علمی و فناوری در محورهای زیر جولانگاه مناسب خود را یافته است:
1- عدم
امنیت شغلی و سرمایهگذاری
2- فساد
اداری و توسعه سودجویی سریع
3- توسعه
دلالی به جای توسعه کار مولد
4- تنوع
بسیار در حوزههای فناوری و صنعت
5- نبود
الگوهای توسعه و برنامهریزی کلانی و پایدار
6- ایجاد
جامعهای غیرعلمی و با تفکر تقدیری
7- ایجاد
ساختار وارداتی
8- ایجاد
فرهنگ آماری توجیهگرا و نه فرهنگ آماری نقدگرا
9- قربانی
شدن هدفهای ارتقایی در زیر پای مطامع شخصی و گروهی
10-
عدم تداوم در برنامهها با تغییر
مسئولان
فقدان برنامه ملی
برنامه ملی، حتی در جوامعی که با
دموکراسی به مفهوم واقعی آن آشنایی کمتری دارند، از عوامل مهم توسعه و پیشرفت
محسوب میشود، هر چند که به دلیل فقدان دموکراسی، انرژی بسیاری باید برای آن هزینه
شود.
آنگاه که اختلاف و عقبماندگی فاحش
خود را دریافتیم و آنگاه که مرعوب و یا مجذوب بیگانگان شدیم و حتی زمانی که با
آنان به ستیزه برخاستیم، بر این باور بودیم که آنان از ما قویتر، داناتر،
دانشمندتر، سیاستمدارتر و خلاصه هر چیز آنان از ما برتر است و از اینرو به هزینه
نقدینگی و سرمایههای طبیعی خود و به هزینه هویت و ملیت خود به واردات پرداختیم.
صنعت را وارد کردیم که فقط به تولید
بپردازیم، نوآوری در صنعت را دستنیافتنی یافتیم.
دانشگاه را وارد کردیم که فقط به
تولید مدرک بپردازیم، پژوهش و نوآوری در ساختار آن جایی نداشت.
قانون را تدوین کردیم، که آنرا آن
چنان که تمایل ما است تفسیر کنیم.
تجهیزات و ابزارگان وارد کردیم که بخش
اعظم درآمد نفت را پس بدهیم.
کارشناس وارد کردیم، نه به عنوان آنکه
بیاموزیم، بلکه برای آنکه روابط حسنهای را توسعه دهیم.
کارشناسانی را نیز به خارج فرستادیم
تا شهامت هر گونه دگرگونسازی را از آنان سلب کنیم.
هیئت علمی به خارج فرستادیم نه به
دلیل آنکه دانش نو را بیاموزیم بلکه پس از بازگشت کارشناسی و دانش او را منجمد
سازیم.
و دوباره گردش کار را تکرار کنیم.
ساختار کشور را در تمام زمینهها
وارداتی ساختیم و آنگاه که سیاستهای جهانی ما را به واکنش وادار کردند از همه جای
دنیا وارد کردیم و چنان تنوعی از نظر ابزارگان، علم، فناوری و اندیشه در کشور
ایجاد کردیم که در فقدان یک برنامه و نظام ملی، فقط دامنه بینظمیها و فردگراییها
را وسیعتر و برنامهریزی ملی را غیرممکنتر ساختیم و نتیجه آنکه:
1- تصویری
از آینده نداریم و مفهوم آیندهنگری را نمیدانیم.
2- با
یک نظام آموزشی بررسی نشده و استادانی از تمام نقاط دنیا، هدفهای آموزش عالی را
نمیشناسیم.
3- هیچگونه
بسترسازی برای توسعه را انجام نمیدهیم و از اینرو در هر زمان از فقدان بستر برای
توسعه رنج میبریم.
4- آمارسازی
(تولید، دانشگاه، دانشجو، ...) را بر فرایند علمی شدن و صنعتی شدن کشور مرجح ساختهایم.
5- نیازی
به نوآوری احساس نمیکنیم و در صورت احساس آنها را دوباره وارد میکنیم
6- در
بین اجزای عوامل توسعه، (دانشگاه، صنعت، دولت) ارتباطی ایجاد نکردهایم و اگر
ارتباطی وجود دارد نامنسجم، قانونمند نشده و سلیقهای است.
7- به
دلیل فقدان برنامه ملی تحقیق شده و بررسی شده، همواره سلایق خودمان را به جای
برنامهای ملی اعمال میکنیم و با رفتن ما، آن برنامهها نیز نابود میشوند.
8- چون
برنامهای ملی وجود ندارد، هیچگونه برنامهریزی، کنترل و نتیجه نیز وجود نخواهد
داشت و در این میان با توجه به آنکه ”هر کسی چند روزه نوبت اوست“ از نوبت خود و به
نفع خود بهرهگیری میکنیم.
9- هیچیک
از فعالیتهای ما از تداوم و پیوستگی برخوردار نیست و هر چند سال یک بار، از نو
شروع میکنیم.
10-
فساد اداری، سودجویی، کار نکردن و
بسیاری از خصال زشت را پرورش دادهایم.
آسیبهای آموزشی
به آنگونه که قبلاً اشاره شد، آموزش
عالی در ایران، از بدو تاسیس دارالفنون و حتی در دانشگاه تهران دنبالة تکامل یافتة
آموزشهای پایهای و فنی و حرفهای ایران نبود، ولی هنگامی که به وجود آمد و
هنگامی که از نظر تعداد مراکز، تعداد دانشجو و تعداد استادان با گسترشهای کمی و
کیفی فراوان روبرو گردید، به نقطه اتکای مردم ایران از نظر شعور سیاسی،
آزادیخواهی، برنامهریزی و بسیاری خواستههای دیگر تبدیل شد، که متاسفانه به همان
دلایل فقدان دموکراسی و فقدان برنامه ملی، در بسیاری از موارد با شکست روبرو گردید
و از برنامه اصلی خود که توسعه علم و فناوری است نیز بازماند. بسیاری از آسیبهای
آموزش عالی نیز در نهاد همان دو اصل عمومی اولیه نهفته است و متاسفانه تمام
تغییراتی که تاکنون در اهداف و نظامهای آموزش عالی پدید آمده است، موفق به انتقال
دانشگاه و آموزش عالی از وظایف و هدفهای کناری به هدفهای اصلی نشده است.
بسیاری از تغییرات در دانشگاهها و
برنامههای آموزشی آن، پلهای، مقطعی، سازمانی و نه تکامل هویت و ساختار منطقی آن
به سمت هدفهای روشن بوده است و بدون آنکه تاثیر و نقش آنرا در سواد عمومی و
موفقیت فارغالتحصیلان آن در عرصههای جهانی منکر شویم، باید اشاره کرد که آموزش
عالی ایران در درون خود آفتها و آسیبهایی را رشد داده است (رشد دادهاند) که
متاسفانه بسیاری از آنها به عنوان یک اصل نیز پذیرفته شدهاند. این آفتها به شرح
زیر فهرست میشوند و از بحث و شرح آنها خودداری میشود.
1- عدم
برنامهریزی جامع و تحقیق شده و تغییرات مقطعی، آنی و سلیقهای
2- سیاستزدگی
به جای توسعه شعور سیاسی و اجتماعی
3- فقدان
پژوهش و ساختار پژوهشی
4- پاسخگویی
ارزان و فوری به نیازهای کاذب و یا واقعی جوانان با توسعه و رشد مراکز آموزشی،
بدون توجه به ابزارهای اصلی نظیر بودجه، امکانات و ابزارگان، فضا،استاد
5- اشتغال
غیر تمام وقت استاد و دانشجو و پدیده غیرعلمی و غیراخلاقی حقالتدریس
6- عدم
گزینش منطقی دانشجو براساس محورهای استعدادسنجی، علاقه و توانمندی
7- مدرک
گرایی
8- مدیریت
غیرطبیعی و گاه غیر علمی با تدوین آئیننامههایی که به سهولت بتوان مدیریت
غیرطبیعی و غیر علمی را با مدیریت طبیعی و علمی جایگزین کرد و استفاده از سلسله
مراتب صوری
9- نظام
آموزشی جزوهای و غیرمتکی بر کتابخانه و آزمایشگاه، عدم مطالعه منابع روز
10-
تعدد مراکز تصمیمگیری و عدم
مشارکت آموزش عالی در تصمیمسازی
11-
عدم ارتباط سازمانی تعریف شده با
بخشهای مصرف کننده و استفاده کننده
برای هر
یک از موارد فوق میتوان بصورت مفصل، علل و عوارض آن را بررسی کرد که در این گزارش
فقط به تیتر آنها بسنده میشود.
آسیبهای صنعت و
فناوری
صنعت فرایندی اقتصادی است که به دلیل
اقتصادی و رقابتی بودن آن، ناگزیر به ارتباط با آموزش عالی و ارتباط به پژوهش و
نوآوری است و در غیر این صورت، فقط عرصه تولید را دربرمیگیرد که آن نیز فعالیتی
است اقتصادی و ساکن، که با توجه به ساختار صنعت و تولید در ایران و با وضعیت موجود
و با توجه به خرید ابزارگان و دانش و ... از یک طرف نیازهای کاذبی را ایجاد مینماید
و از طرف دیگر برای رفع همان نیازها، ما را مجبور میسازد که از نقدینگیها و
سرمایههای طبیعی، برای فعالیتهایی هزینه کنیم که متاسفانه خود ناپایدار، ناپویا
و تکاملناپذیر هستند.
آسیبهایی که صنعت و فناوری را در
کشور ما تهدید میکند، بدون هر گونه شرح و توضیح اضافی میتوان بصورت زیر فهرست
کرد:
1- دولتی
بودن و استفاده از بودجه دولتی برای بسیاری از صنایع و سرمایهگذاریها
2- غیررقابتی
بودن صنایع که هر چند میتواند برای مدتی بقای صنایع را حفظ نماید، ولی نتیجه قهری
آن سکون، ناپویایی و توقف نوآوری است که مجدداً برای تجدید و ادامه حیات به تزریق
بودجه نیاز دارد.
3- فقدان
برنامه توسعه صنعتی جامع، ارزیابی سرمایه، نیروی انسانی، مکان ایجاد و ...
4- سیاسی
بودن و توجیهگرا بودن تصمیمات صنعتی
5- عدم
نیاز به نوآوری و عدم نیاز به معلومات فارغالتحصیلان دانشگاهی
6- تعدد
مراکز تصمیمگیری و تغییر تصمیمات براساس روندی غیرعلمی و سلیقهای
7- سودجویی
از طریق واردات فناوری، ابزارگان، تغییر سیستم و تجدید سازمان برای گروهی خاص
8- عدم
رابطه با استانداردهای جهانی و غیررقابتی بودن و عدم شرایط مناسب صادرات
9- تغییر
و دگرگونی قیمتها که هر گونه برنامهریزی را با دشواری روبرو میسازد.
10-
ناتوانی در ایجاد و توسعه فرهنگ
صنعتی
بر این
فهرست، موارد دیگری نیز میتوان افزود که متاسفانه آنان نیز از فقدان دموکراسی و
فقدان برنامهای ملی و قابل اعتماد حاصل میشوند و از اینرو بحث موانع عام به همین
جا خاتمه میپذیرد.
موانع و عوامل خاص
توسعه علمی و فناوری در رشتههای مواد
صنایع در مهندسی مواد در ایران،
عموماً صنایع مبتنی بر مواداولیه بوده است که در داخل کشور وجود دارد و به سه گروه
صنایع اولیه، صنایع ثانویه و صنایع تبدیلی یا ماشینسازی طبقهبندی میشود، که
گروه اول صنایع هزینهبر و سرمایهبر بوده است که عموماً توسط دولت ایجاد شده است
(صنایع ذوب آهن، فولاد، مس، سرب، آلومینیوم و ...) صنایع گروه سوم نیز عموماً
صنایعی مبتنی بر مواد هستند که نقش طراحی و مهندسی در آنها بسیار زیاد و در حقیقت
صنایعی مبتنی بر مجموعه رشتهها هستند (خودروسازی، ماشینسازی و ....) این صنایع
نیز عموماً توسط دولت ایجاد شدهاند، در حالیکه صنایع ثانویه (ریختهگری، تیکاری و
...) به دلیل شرایط خاص یا بصورت وابسته به یکی از صنایع دوگانه فوق و یا بصورت
مستقل و از طریق سرمایهگذاری دولتی و یا خصوصی ایجاد شدهاند و به همین دلیل،
عوامل و موانع توسعه صنعتی و فناوری در بخش صنعت متالورژی، علاوه بر تمام نکات
عام، دارای ویژگیهای خاصی به شرح زیر هستند:
1- دولتی
بودن و به همین دلیل صد در صد سیاسی بودن مدیریتهای آنها
2- غیررقابتی
بودن محصولات به دلیل عدم وجود مراکز تولید در عرصه رقابت (مونوپل بودن تولیدات)
3- محافظهکاری
شدید در ایجاد نوآوری و تغییر سیستمها به دلیل:
الف-
هزینههای نسبتاً بالا
ب- عدم نیاز به تولید رقابتی
4- تامین
نیازهای سالانه (مواد مصرفی، ابزارگان و تجهیزات) از خارج از کشور به دلایل پیش
گفته و عدم ارتباط با صنایع داخلی و به همان دلیل با دانشگاهها
5- در
صورت هر گونه ارتباط با صنایع داخلی و یا دانشگاهها، استفاده (سوءاستفاده) از تمکن
سرمایهای به منظور روابط آمرانه
در همین
حال در مورد توسعه علم در این رشته، نیز موانعی وجود دارد که میتواند بصورت زیر
فهرست شود:
1-
عدم تدوین استراتژی توسع مهندسی
مواد. مهندسی مواد یک سیستم چند نظمی (علمی، فناوری، حرفهای، تحقیقاتی و
آزمایشگاهی) است که در تمام نقاط دنیا، هزینههای سرمایهگذاری آموزشی و هزینههای
جاری آن نسبت به سایر رشتههای مهندسی و سایر رشتههای تحصیلی بسیار زیاد است،
متاسفانه در آموزش عالی ایران به این موضوع خاص توجه نشده و هزینههای آن، همسان
با سایر رشتهها برآورد میشود و در سالهای اخیر نیز با گسترش کمیت دانشجویی،
هزینههای سرانه تا حد حفظ وضع موجود و نه نوآوری و توسعه علمی کاهش یافته است.
2-
به دلیل دولتی بودن، مونوپل بودن
و سیاسی بودن صنایع مواد، اغلب ارتباط با صنایع بسیار دشوار، غیرسازمانی و براساس
روابط شخصی انجام میگیرد و از اینرو دورههای آموزشی ”کارآموزی دانشجویان“ عموماً
در صنایع کوچکتر و میانی انجام میگیرد. این موضوع با گسترش انبوه دانشجویی به
شدت، با دشواری روبرو شده است.
3-
عدم تدوین نظام آموزشی مهندسی
مواد، با توجه به چند نظمی بودن آموزش مهندسی مواد. باید در پذیرش دانشجو، ارتباط
با بخشهای علوم پایه، ارتباط با بخشهای صنعتی و تحقیقاتی، پذیرش و انتخاب استاد،
نحوة آموزش و بسیاری از عوامل دیگر در این رشته خاص تجدیدنظر به عمل آید و نظام
آموزش مهندسی جامع آن تدوین شود.
سیستم انبارداری آنلاین
سامانه انبارداری
سیستم انبارداری
سامانه انبارداری آنلاین
سیستم انبار
سامانه انبار
سیستم انبار آنلاین
سامانه انبار
نرم افزار انبارداری آنلاین
نرم افزار انبارداری
انبارداری تحت وب
سیستم انبار تحت وب
سیستم مدیریت چند انبار
کاردکس کالا
کاردکس کالا در انبار
طبقه بندی انبار
مدیریت درخواست های PM
کدینگ کالا
مدیریت درخواست های
کاردکس مالی کالا در انبار
کاردکس مالی
رسید انبار
رسید ورود کالا به انبار
حواله انبار
حواله خروج کالا از انبار
درخواست کالا از انبار
ثبت درخواست از انبار
درخواست خرید کالا
ثبت درخواست خرید کالا
درخواست بازگشت کالا
بازگشت کالا به انبار
انتقالی بین انبارها
جابجائی کالا بین انبارها
رسید انبار مستقیم
ثبت کالا در انبار مستقیم
موجودی کالا در انبار
بروزرسانی خودکار موجودی کالا
نقطه سفارش کالا
نقطه سفارش
نقطه سفارش کالا در انبار
سیستم چند انباره
مدیریت چند انبار
سیستم تحت وب انبار
انبار وب بیس
حسابداری انبار
جانمائی کالا در انبار
افتتاح انبار